English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sink or swim <idiom> U افت وخیز درکاری داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in the swim <idiom> U درکاری فعالیت داشتن
To be an old hand at something. U درکاری سابقه وتجربه داشتن
to come to the fore U قسمت مهم درکاری داشتن
on the house <idiom> U مجاز درکاری
to be to blame for something U مقصر درکاری بودن
to make a hand of anything U درکاری کامیاب شدن
to p with a task U درکاری پشت کارداشتن
turn the trick <idiom> U درکاری که میخواست موفق شدن
fillbelly U کسیکه درکاری حریص باشد
duumvirate U اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
To put obstacles in the way. U سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
let it rip <idiom> U انجام بیش از اندازه چیزی ،گیرافتادن درکاری
gallio U ماموریاشخصی که ازدخالت درکاری که بیرون ازصلاحیت اوست خود داری
gambols U جست وخیز
spring U جست وخیز
skitter U جست وخیز
frisk U جست وخیز
frisks U جست وخیز
springs U جست وخیز
capriole U جست وخیز
bound U جست وخیز
gambol U جست وخیز
gamboled U جست وخیز
gambolling U جست وخیز
gamboling U جست وخیز
tittup U جست وخیز
gambolled U جست وخیز
exultance U جست وخیز
capers U جست وخیز
capered U جست وخیز
caper U جست وخیز
frisking U جست وخیز
frolics U جست وخیز
frolicking U جست وخیز
frolicked U جست وخیز
frolic U جست وخیز
gambade U جست وخیز
frisked U جست وخیز
saltation U جست وخیز
skipper U جست وخیز کننده
curvet U شوخی جست وخیز
skippering U جست وخیز کننده
cavorts U جست وخیز کردن
saliency U چابکی درجست وخیز
cavorted U جست وخیز کردن
cavort U جست وخیز کردن
skippered U جست وخیز کننده
cavorting U جست وخیز کردن
jumpingly U جست وخیز کنان
salience U چابکی درجست وخیز
saleintiant U درحال جست وخیز
saleint U درحال جست وخیز
skippers U جست وخیز کننده
lopes U جست وخیز کردن
lope U جست وخیز کردن
frisky U جست وخیز کنان
friskiest U جست وخیز کنان
loped U جست وخیز کردن
coltish U جست وخیز کننده
loped U بجست وخیز دراوردن
friskier U جست وخیز کنان
loping U بجست وخیز دراوردن
loping U جست وخیز کردن
lopes U بجست وخیز دراوردن
lope U بجست وخیز دراوردن
loping U جست وخیز وشلنگ تخته
tumbled U جست وخیز کردن پریدن
tumbles U جست وخیز کردن پریدن
skylarks U تفریح وجست وخیز کردن
lope U جست وخیز وشلنگ تخته
loped U جست وخیز وشلنگ تخته
skips U جست وخیز کردن تپیدن
hop U جست وخیز کوچک کردن
skipped U جست وخیز کردن تپیدن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
lopes U جست وخیز وشلنگ تخته
hopped U جست وخیز کوچک کردن
hopping U جست وخیز کوچک کردن
hops U جست وخیز کوچک کردن
sikt U باجست وخیز رقص کردن
skip U جست وخیز کردن تپیدن
tumble U جست وخیز کردن پریدن
skylark U تفریح وجست وخیز کردن
galumph U جست وخیز نشاط انگیز کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
frisks U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisking U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisk U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have f. U تب داشتن
to possess U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
have U داشتن
lacked U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
doubted U شک داشتن
doubt U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubts U شک داشتن
having U داشتن
to hold a meeting U داشتن
to go hot U تب داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
owned U داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
relieve U داشتن
to have possession of U داشتن
redolence U بو داشتن
possesses U داشتن
intercommon U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
possess U داشتن
bear U در بر داشتن
lack U کم داشتن
lacks U کم داشتن
bear U داشتن
wanted U کم داشتن
want U کم داشتن
possessing U داشتن
lackvt U کم داشتن
espoused U عقیده داشتن به
correlating U همبستگی داشتن
send U ارسال داشتن
in common <idiom> U مسئولیت داشتن
espouse U عقیده داشتن به
correlate U همبستگی داشتن
resided U اقامت داشتن
espouses U عقیده داشتن به
loathed U نفرت داشتن از
loathe U نفرت داشتن از
withholds U دریغ داشتن
withholding U دریغ داشتن
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
espousing U عقیده داشتن به
send U گسیل داشتن
lends U معطوف داشتن
resides U اقامت داشتن
lend U معطوف داشتن
withheld U دریغ داشتن
send U اعزام داشتن
aspiring U هوش داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
up to <idiom> U بستگی داشتن به
provides U مقرر داشتن
apprehend U بیم داشتن
provide U مقرر داشتن
cherishing U گرامی داشتن
sending U ارسال داشتن
cherished U گرامی داشتن
sends U گسیل داشتن
sends U ارسال داشتن
cherishes U گرامی داشتن
sends U اعزام داشتن
apprehended U بیم داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com