English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
attenuation U افت قدرت امواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
radioactivity U قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
Other Matches
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
ground swell U امواج
crashing waves U امواج خروشان
wander wave U امواج سیار
incoherent waves U امواج همدوس
gravitational waves U امواج گرانشی
emissions U انتشار امواج
tidal waves U امواج جزرومدی
gravitational waves U امواج جاذبه
gravity waves U امواج ثقلی
hertzian waves U امواج هرتز
interference U تداخل امواج
transient wave U امواج سیار
tosser U دستخوش امواج
pulsing U ضربان امواج
radio waves U امواج رادیویی
sky wave U امواج اسمانی
reverberations U برگشت امواج
reverberation U برگشت امواج
oscilloscope U اشکارسازی امواج
spoondrift U ترشح امواج
pulsed U امواج ضربانی
pulse U امواج ضربانی
emission U انتشار امواج
the waves of the sea U امواج دریا
thermal waves U امواج گرمایی
ground waves U امواج زمینی
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
brain waves U امواج مغزی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
tidal wave U امواج جذر و مدی
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
wave band U دسته امواج رادیو
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
bleeding U باند تداخل امواج
echoing U برگشت امواج رادار
echoes U برگشت امواج رادار
echoed U برگشت امواج رادار
echo U برگشت امواج رادار
reverberations U برگشت دادن امواج
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
pulsing U پرتاب امواج انرژی
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
reverberation U برگشت دادن امواج
hertzian wave U امواج هرتز hertz
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
wave front U جبهه امواج رادیویی
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
oscillograph U دستگاه ثبت نوسان امواج
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
beam width U عرض ستون امواج رادار
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
convergence zone U منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
cynometer U دستگاه اندازه گیری امواج
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
wave period U زمان تناوب امواج دریا
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
angstrom U واحد اندازه گیری طول امواج
omnidirectional U گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
sound box U جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
repeater jammer U دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
emissions U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
sea return U امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
emission U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
scend U در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
equisignal zone U منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
warbling U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbles U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbled U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
high frequency interference U تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
warble U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
coastal refraction U تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
microphone U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
banging U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bangs U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
terrain return U انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
hypersonic U دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
influence sweep U پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
vor U وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
electroencephalograph U دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
CB U رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
microphones U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
bang U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banged U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
sonar U دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
low frequency U امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
asdic U دستگاه سونار رادار کشف هدف به وسیله پخش امواج صوتی در زیر اب
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
spacing impulse U نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
ultrasonic inspection U متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
continuous wave U امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
strong arm U قدرت
strong-arm U قدرت
zing U قدرت
potency U قدرت
vigour U قدرت
nerve U قدرت
inauthoritative U بی قدرت
energies U قدرت
might U قدرت
commanding U با قدرت
nerves U قدرت
godown U قدرت
sovereignty U قدرت
vis U قدرت
vim U قدرت
vigor U قدرت
powered U قدرت
strenght U قدرت
tension U قدرت
tensions U قدرت
force U قدرت
forces U قدرت
forcing U قدرت
energy U قدرت
authority U قدرت
ability U قدرت
abilities U قدرت
powers U قدرت
powering U قدرت
power takeoff U قدرت
strength U قدرت
will power <idiom> U قدرت
power U قدرت
strengths U قدرت
posse U قدرت
capability U قدرت
posses U قدرت
generator output U قدرت مولد
fire power U قدرت اتش
fire power U قدرت تیراندازی
fluxing power U قدرت سیلان
cutting power U قدرت برش
deglutition U قدرت بلع
damping power U قدرت میرایی
imperium U قدرت مطلقه
destructivity U قدرت تخریب
fasces U قدرت مجازات
detectability U قدرت اشکارسازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com