English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preventative actions U اعمال بازدارنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
agent U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing U مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
disincentives U بازدارنده
inhibitor U بازدارنده
impedimental U بازدارنده
impedient U بازدارنده
holding attack U تک بازدارنده
dissuasive U بازدارنده
dehortative U بازدارنده
deterrents U بازدارنده
deterrent U بازدارنده
retardant U بازدارنده
disincentive U بازدارنده
retarder U بازدارنده
suppressive U بازدارنده
intercepter U بازدارنده
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
secondary inhibitor U بازدارنده ثانوی
ripple though effect U اثر بازدارنده
clearing block U قطعه بازدارنده
suppressor area U ناحیه بازدارنده
radical inhitator U بازدارنده رادیکالی
holding force U نیروی بازدارنده
suppressor variable U متغیر بازدارنده
paratonic U از جنبش بازدارنده
monoamine oxidase inhibitor U بازدارنده اکسیداز تک امین
deterrents U منع کننده بازدارنده
mao U بازدارنده اکسیداز تک امین
deterrent U منع کننده بازدارنده
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
aircraft arresting U دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
peace keeping forces U نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
exercising a right U اعمال حق
exercising U اعمال
acts U اعمال
exertions U اعمال
applications U اعمال
undertakings U اعمال
application U اعمال
exercised U اعمال
doings U اعمال
exercises U اعمال
exertion U اعمال
exercise U اعمال
labourhardl U اعمال شاقه
takeovers U اعمال کنترل
takeover U اعمال کنترل
exerting U اعمال کردن
hard labour U اعمال شاقه
applicative U اعمال کردنی
impressment U اعمال زور
hard labor U اعمال شاقه
applier U اعمال کننده
applicatory U اعمال شدنی
exerted U اعمال کردن
exert U اعمال کردن
applicator U اعمال کننده
imposes U اعمال نفوذکردن
exercising force U اعمال زور
impose U اعمال نفوذکردن
strong-arm U اعمال زورکردن
strong arm U اعمال زورکردن
galleys U اعمال شاقه
showing partial views U اعمال نظر
lobbying U اعمال نفوذ
applying U اعمال کردن
apply U اعمال کردن
willable U قابل اعمال
exerts U اعمال کردن
to have the pull of U اعمال نفوذکردن بر
the galleys U اعمال شاقه
workable U قابل اعمال
peonage U اعمال شاقه
exertion U اعمال زور
applies U اعمال کردن
exertions U اعمال زور
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
To use force(violence) U اعمال زور کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
alteration U تغییر اعمال شده
embraceor U اعمال نفوذ کننده
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
use one's influence U اعمال نفوذ کردن
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
penal servitude U حبس با اعمال شاقه
imprisonment with hard labour U حبس با اعمال شاقه
to use one's influence upon U اعمال نفوذ کردن بر
undue influence U اعمال نفوذ ناروا
house keeping operation U اعمال خانه داری
showing partial views U اعمال نظر کردن
governance U اعمال قوه اختیارداری
encodes U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
encode U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
applied magnetic field U میدان مغناطیسی اعمال شده
confidential U است نه اعمال تصدی موجودباشد
modification U تغییر اعمال شده به چیزی
interventions U عمل اعمال تغییر در سیستم
intervention U عمل اعمال تغییر در سیستم
capitalization U اعمال سیستم سرمایه داری
squeeze U [آبگیری از فرش با اعمال فشار]
put on U اعمال کردن بکار گماردن
jar U اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred U اعمال شوک شدید به یک وسیله
jars U اعمال شوک شدید به یک وسیله
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
imposed deformation U تغییر شکل اعمال شده
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
embracery U اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
track records U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powering U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
pulsed U اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
actions U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
pulse U اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
argument U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arguments U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
embraceor U متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
arithmetic U تابع ریاضی اعمال شده روی داده
embracery U جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
correctional custudy U روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
interactive U پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
impressure U اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
equitable mortgage U از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
syntax U قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
take over bid U پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
non procedural language U بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
hash U عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
phosphor U مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
omnia pressumuntur solemniter U اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
condition U وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
head pessure U فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
diode U دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
transformational rules U مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
stables U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stochastic model U نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
input U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
light U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lighted U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
recompile U کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
opens U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opened U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
crystals U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystal U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
inputted U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
backout U ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
jumpers U مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
jumper U مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
led U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
crunch U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunches U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
parliamentarism U سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
powered U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
powering U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
power U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
bad break U مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
texel U مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
corporate model U نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
ended U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
vital necessity U پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
recital U قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
end U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decisions U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
else rule U قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
recitals U قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com