Perdic | اعلان ارایه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 152 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	array declaration U	اعلان ارایه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	programmable logic array U	ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
	advertiser U	اعلان کننده اعلان
	advertisers U	اعلان کننده اعلان
	signboards U	تخته اعلان اعلان
	signboard U	تخته اعلان اعلان
	arrays U	ارایه
	array U	ارایه
	storage array U	ارایه انباره
	two dimensional array U	ارایه دو بعدی
	array processor U	پردازشگر ارایه
	linear array U	ارایه خطی
	logic array U	ارایه منطقی
	one dimensional array U	ارایه یک بعدی
	three dimentional array U	ارایه سه بعدی
	array U	ارایش ارایه
	arrays U	ارایش ارایه
	indexed array U	ارایه شاخص دار
	array index number U	عدد شاخص ارایه
	subscribted array U	ارایه زیرنویس دار
	vga U	ارایه نگاره سازی بصری
	video graphics array U	ارایه نگاره سازی بصری
	memory controller gate array U	ارایه درگاه کنترل حافظه
	pla U	ارایه منطقی برنامه پذیر
	multicolor graphics aray U	ارایه نگاره سازی چند رنگ
	pla U	ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
	fpla U	ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
	fpla U	Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
	His presentation was actually just a recital of names, places, and dates. U	مطالب ارایه شده او [مرد] در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
	proclamations U	اعلان
	advertisement U	اعلان
	proclamation U	اعلان
	advertising U	اعلان
	noticing U	اعلان
	notices U	اعلان
	noticed U	اعلان
	notice U	اعلان
	advertisements U	اعلان
	denunciation of treaty U	اعلان
	posters U	اعلان
	poster U	اعلان
	declarations U	اعلان
	assertion U	اعلان
	announcement U	اعلان
	announcements U	اعلان
	declaration U	اعلان
	merge sorting algorithm U	الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
	gazette U	اعلان و اگهی
	give out U	اعلان کردن
	dot prompt U	نقطه اعلان
	fly bill U	اعلان دستی
	proclamation of independence U	اعلان استقلال
	dos prompt U	اعلان DOS
	vendition U	اعلان فروش
	indigitation U	اعلان شمارش
	they proclaimed him sovereign U	اعلان کردند
	publishment U	اشاعه اعلان
	signposts U	تابلو اعلان
	proclamation of the republic U	اعلان جمهوریت
	proclamation of the republic U	اعلان جمهوری
	procedure declaration U	اعلان رویه
	play bill U	اعلان نمایش
	system prompt U	اعلان سیستم
	notice to mariner U	اعلان دریایی
	playbill U	اعلان نمایش
	signpost U	تابلو اعلان
	macro declaration U	درشت اعلان
	playbills U	اعلان نمایش
	throwaway U	ورقهی اعلان
	proclaim U	اعلان کردن
	proclaiming U	اعلان کردن
	proclaims U	اعلان کردن
	Over and out! U	پایان اعلان !
	advertise	اعلان کردن
	declaring U	اعلان کردن
	declares U	اعلان کردن
	declare U	اعلان کردن
	declared U	اعلان شده
	announcer U	اعلان کننده
	announcers U	اعلان کننده
	declaration of war U	اعلان جنگ
	To stick (put,fix)up a notice (poster). U	اعلان زدن
	declaration of neutrality U	اعلان بیطرفی
	declaration of bankruptcy U	اعلان ورشکستگی
	billsticker U	اعلان چسبان
	proclaimed U	اعلان کردن
	affiche U	اعلان دیواری
	advertize U	اعلان کردن
	to file for bankruptcy U	اعلان ورشکستگی کردن
	To stick a poster on the wall. U	اعلان به دیوار چسباندن
	to proclaim war U	اعلان جنگ دادن
	show bill U	تابلو اعلان نمایش
	audible alarm U	اعلان خطر سمعی
	banning U	اعلان ازدواج در کلیسا
	bans U	اعلان ازدواج در کلیسا
	alarmingly U	اعلان خطر اخطار
	alarmed U	اعلان خطر اخطار
	declaration U	افهار افهارنامه اعلان
	alarm U	اعلان خطر اخطار
	declarations U	افهار افهارنامه اعلان
	poster U	اعلان نصب کردن
	posters U	اعلان نصب کردن
	placard U	اعلامیه رسمی اعلان
	placards U	اعلامیه رسمی اعلان
	declaration of war U	اعلان جنگ دادن
	declare martial U	اعلان حکومت نظامی
	denunciations U	اعلان الغاء یا خاتمه
	ban U	اعلان ازدواج در کلیسا
	proclamation of martial law U	اعلان حکومت نظامی
	denouncement U	اعلان قطع رابطه
	denunciation U	اعلان الغاء یا خاتمه
	alarms U	اعلان خطر اخطار
	dimension statement U	حکم اعلان بعد
	Hereby I declare ... U	بدین وسیله اعلان می کنم که...
	leaflet U	اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
	to declare a state of emergency U	اعلان کردن حالت اضطراری
	to declare oneself bankrupt U	خود را ورشکست اعلان کردن
	to declare something well-founded U	چیزی را مستدل اعلان کردن
	advertised U	اعلان کردن انتشار دادن
	advertises U	اعلان کردن انتشار دادن
	proclamation of martial law U	اعلان حالت زمان جنگ
	declare martial U	اعلان حالت زمان جنگ
	to declare a divident U	سود سهام را اعلان کردن
	leafleted U	اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
	leafleting U	اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
	leaflets U	اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
	to declare war upon a nation U	اعلان جنگ به ملتی دادن
	to off negotiations U	اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
	to declare something solemnly [publicly] U	چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
	signpost U	تیر حامل اعلان تابلو راهنما
	signposts U	تیر حامل اعلان تابلو راهنما
	to put a notice on a door U	اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
	top billing U	بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
	billboard U	هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
	billboards U	هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
	obituarian U	کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
	obituarist U	کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
	banns U	اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
	prompts U	کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
	prompted U	کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
	prompt U	کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
	placard U	حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
	placards U	حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
	announcing U	اعلان کردن اخطار کردن
	post- U	اگهی کردن اعلان کردن
	posted U	اگهی کردن اعلان کردن
	posts U	اگهی کردن اعلان کردن
	announces U	اعلان کردن اخطار کردن
	announced U	اعلان کردن اخطار کردن
	notice to airmen U	اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
	announce U	اعلان کردن اخطار کردن
	post U	اگهی کردن اعلان کردن