Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acknowledge
U
اعلام معرف کردن
acknowledges
U
اعلام معرف کردن
acknowledging
U
اعلام معرف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Other Matches
net authentication
U
اعلام معرف در شبکه
acknowledgment
U
اعلام معرف اعتراف
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
alerting service
U
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
enouce
U
اعلام کردن
promulgating
U
اعلام کردن
proclamations
U
اعلام کردن
announces
U
اعلام کردن
announced
U
اعلام کردن
quoted
U
اعلام کردن
announce
U
اعلام کردن
proclamation
U
اعلام کردن
quotes
U
اعلام کردن
quote
U
اعلام کردن
blazon
U
اعلام کردن
broadcasts
U
اعلام کردن
broadcast
U
اعلام کردن
enounce
U
اعلام کردن
announcing
U
اعلام کردن
enunciate
U
اعلام کردن
exclaim
U
اعلام کردن
statement
U
اعلام کردن
exclaims
U
اعلام کردن
promulgated
U
اعلام کردن
acclaim
U
اعلام کردن
promulgate
U
اعلام کردن
promulgates
U
اعلام کردن
acclaimed
U
اعلام کردن
acclaiming
U
اعلام کردن
acclaims
U
اعلام کردن
exclaimed
U
اعلام کردن
promulge
U
اعلام کردن
exclaiming
U
اعلام کردن
enunciated
U
اعلام کردن
enunciates
U
اعلام کردن
enunciating
U
اعلام کردن
damm
U
بد اعلام کردن
statements
U
اعلام کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
absolving
U
اعلام بی تقصیری کردن
early warning
U
اعلام خطر کردن
indicts
U
اعلام جرم کردن
announce in advance
U
از پیش اعلام کردن
to call a meeting
U
جلسهای را اعلام کردن
indicting
U
اعلام جرم کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
impeach
U
اعلام جرم کردن
call out
U
اعلام خطر کردن
impeached
U
اعلام جرم کردن
indicted
U
اعلام جرم کردن
indict
U
اعلام جرم کردن
impeaches
U
اعلام جرم کردن
impeaching
U
اعلام جرم کردن
early-warning
U
اعلام خطر کردن
hails
U
اعلام ورود کردن
acknowledging
U
اعلام نشانی کردن
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
hailed
U
اعلام ورود کردن
hailing
U
اعلام ورود کردن
acknowledges
U
اعلام نشانی کردن
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
acknowledge
U
اعلام نشانی کردن
absolve
U
اعلام بی تقصیری کردن
absolved
U
اعلام بی تقصیری کردن
absolves
U
اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
hail
U
اعلام ورود کردن
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
warnings
U
اعلام خطر کردن هشدار
warning
U
اعلام خطر کردن هشدار
to render homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to do homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
enunciate
U
اعلام کردن صریحا گفتن
to call to arms
U
اعلام دست به اسلحه کردن
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
kithe
U
اعلام داشتن اعتراف کردن
enunciating
U
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates
U
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated
U
اعلام کردن صریحا گفتن
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
tolls
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaw
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
herald
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
authentication
U
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
outlawed
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolling
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
to ring the knell of anything
U
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
heralded
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
toll
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralds
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
refereeing
U
معرف
refereed
U
معرف
call signs
U
معرف
identifier
U
معرف
referees
U
معرف
identification
U
معرف
representatives
U
معرف
signal letters
U
معرف
reference
U
معرف
reagent
U
معرف
representative
U
معرف
referee
U
معرف
call sign
U
معرف
references
U
معرف
notifies
U
اعلام کردن اخطار کردن
notify
U
اعلام کردن اخطار کردن
notified
U
اعلام کردن اخطار کردن
notifying
U
اعلام کردن اخطار کردن
sickest
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
ship designation
U
معرف ناو
universal identifier
U
معرف جامع
radio call sign
U
معرف رادیویی
designator code
U
کد معرف یگان
address call sign
U
معرف ادرس
call signs
U
معرف رادیویی
net call sign
U
معرف شبکه
representative sample
U
نمونه معرف
call sign
U
معرف رادیویی
collective call sign
U
معرف عمومی
key note
U
معرف مایه
authentication system
U
سیستم تعیین معرف
authentication equipment
U
وسایل تعیین معرف
acropolis
U
نام دژ معرف اتن
collective call sign
U
معرف مشترک یکانها
tactical call sign
U
معرف رادیویی تاکتیکی
identification code
U
رمز معرف یکان
use
U
معرف گره , نورو...
uses
U
معرف گره , نورو...
radio call sign
U
معرف ایستگاه رادیویی
net call sign
U
معرف رادیویی شبکه
genotype
U
نوع معرف و نماینده یک جنس
corrupted
U
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupt
U
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupts
U
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupting
U
معرف خطاها به داده یا برنامه
symbol
U
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
master of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
identifier
U
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
masters of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
group
U
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups
U
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
usable
U
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark
U
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
cards
U
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card
U
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
reference sheet
U
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
designations
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
proclamations
U
اعلام
Annunciation
U
اعلام
proclamation
U
اعلام
enouncement
U
اعلام
enunciation
U
اعلام
indigitation
U
اعلام
intimations
U
اعلام
promulgator
U
اعلام
acknowledgments
U
اعلام
acknowledgements
U
اعلام
acknowledgement
U
اعلام
notification
U
اعلام
intimation
U
اعلام
declaration
U
اعلام
declarations
U
اعلام
meld
U
اعلام
indiction
U
اعلام
predication
U
اعلام
annunciator
U
اعلام گر
promulgation
U
اعلام
indictment
U
اعلام جرم
warning
U
اعلام خطر
acknowledgment
U
اعلام وصول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com