English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground control U دستگاه کنترل کننده زمینی
dive bomber U هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
control line aircraft U نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
track telling U ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
bombers U هواپیمای بمب افکن
torpedo plane U هواپیمای اژدر افکن
bomber U هواپیمای بمب افکن
droned U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
stratojet U نوعی هواپیمای بمب افکن قاره پیمای 6 موتوره
stratofortress U نوعی هواپیمای قاره پیمای استراتژیکی بمب افکن 8موتوره
army aviation U هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
ground control U کنترل زمینی
droning U هواپیمای کنترل از راه دور
droned U هواپیمای کنترل از راه دور
drone U هواپیمای کنترل از راه دور
drones U هواپیمای کنترل از راه دور
variometer U دستگاه فشارسنج هواپیمای بی موتور
control and warning center U سیستم کنترل و اعلام خطر
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
free lance U اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
coupled mode U روش کنترل پرواز خودکار بااستفاده از سیستم هدایت زمینی
lead aircraft U هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
control gear U دستگاه کنترل
cdev U دستگاه تابلوی کنترل
radio control U دستگاه کنترل بی سیم
throttle U دستگاه کنترل سوخت
throttled U دستگاه کنترل سوخت
throttles U دستگاه کنترل سوخت
frequency monitor U دستگاه کنترل فرکانس
throttling U دستگاه کنترل سوخت
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
fire control U دستگاه کنترل اتش توپخانه
eyelesi U دستگاه کنترل خودکار هواپیما
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
howlers U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
towing U به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
clean aircraft U هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
auto cat U هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
squawks U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
ground liaison U گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
bogeys U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
puck U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
fighter U هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
escort aircraft U هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
flying crane U هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
notional aircraft U هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
fighters U هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
synchroreceiver U دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
free form U نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
ebam U Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
exclaimed U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
enouce U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
impeach U اعلام جرم کردن
early warning U اعلام خطر کردن
impeached U اعلام جرم کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
hail U اعلام ورود کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
call out U اعلام خطر کردن
hailing U اعلام ورود کردن
hails U اعلام ورود کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
indict U اعلام جرم کردن
indicts U اعلام جرم کردن
indicted U اعلام جرم کردن
hailed U اعلام ورود کردن
indicting U اعلام جرم کردن
synchroscope U دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
french fry U برش سیب زمینی سرخ کردن
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
french fry U برشهای سیب زمینی رادرروغن سرخ کردن
bombardier U بمب افکن
projectors U پیش افکن
adumbral U سایه افکن
bomber U بمب افکن
peashooters U نخود افکن
shadowy U سایه افکن
flame thrower U شعله افکن
torpedo boat U اژدر افکن
projectors U پرتو افکن
radiators U گرما افکن
umbriferous U سایه افکن
searchlight U نور افکن
irradiative U پرتو افکن
searchlights U نور افکن
factious U نفاق افکن
radiator U گرما افکن
disruptive U نفاق افکن
projector U پرتو افکن
trajectories U فرا افکن
trajectory U فرا افکن
fire thrower U شعله افکن
bombers U بمب افکن
falmethrower U شعله افکن
peashooter U نخود افکن
electron injector U الکترون افکن
projector U پیش افکن
hostile track U تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
ground landlord U کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
ricer U رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
searchlights U اشعه نور افکن
fighter bomber U شکاری- بمب افکن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com