Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plea of tender
U
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tenderest
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
relicta verificatione
U
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
particulars
U
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
pleas
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
plea
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
demurrer
U
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
mission ready
U
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
acknowledged mail
U
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
tout temps prist
U
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
briefed
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
oyez
U
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
garnishment
U
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
petitioning creditor
U
بستانکاری که به دادگاه اعلام میکند که ممکن است مدیون ورشکسته باشد
rejoinder
U
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
U
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
rejoinders
U
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
asynchronous computer
U
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service
U
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
writs
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
writ
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
acquitting
U
ادای
acquits
U
ادای
acquit
U
ادای
pronunciations
U
ادای سخن
d. of a speech
U
ادای نطق
pronunciation
U
ادای سخن
mannishness
U
ادای مردانه
mannishly
U
با ادای مردانه
redemption of a loan
U
ادای دین
homage
U
ادای احترام
the d. of duty
U
ادای وفیفه
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
take off
U
ادای کسی را دراوردن
tender
U
پیشنهاد ادای دین
tendered
U
پیشنهاد ادای دین
tenderest
U
پیشنهاد ادای دین
tendering
U
پیشنهاد ادای دین
mutton dressed as lamb
U
ادای جوانترها را درآوردن
to do homage
U
ادای احترام کردن
to pay homage
U
ادای احترام کردن
to render homage
U
ادای احترام کردن
alimony suit
U
ادای نفقه
[حقوق]
To mimic someone.
U
ادای کسی را در آوردن
labialization
U
ادای اصوات بصورت شفوی
side honors
U
مراسم ادای احترام در میزپاس
gutturalize
U
ادای اصوات بصورت گلویی
to do homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
to pay homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
to render homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
air defense readiness
U
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
desirous
U
خواهان
demandant
U
خواهان
complainant
U
خواهان
petitioners
U
خواهان
fondest
U
خواهان
fonder
U
خواهان
wishful
U
خواهان
fond
U
خواهان
pursuers
U
خواهان
petitioner
U
خواهان
pursuer
U
خواهان
plaintiffs
U
خواهان
complainants
U
خواهان
actors
U
خواهان
actor
U
خواهان
candidate
U
خواهان
candidates
U
خواهان
plaintiff
U
خواهان
bushwhack
U
ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
pursuer
[Scottish English]
U
خواهان
[قانون]
studious
U
مشتاق خواهان
plaintiff and defendant
U
خواهان وخوانده
plaintiff
U
خواهان
[قانون]
claimant
[arbitration proceedings]
U
خواهان
[قانون]
petitioner
[divorce proceedings]
U
خواهان
[قانون]
willing
U
حاضر خواهان
complainant
[British E]
U
خواهان
[قانون]
libelant
U
دادخواست دهنده خواهان
surrebutter
U
اخرین پاسخ خواهان
secta
U
ادله خواهان دعوی
libellant
U
دادخواست دهنده خواهان
gun salute
U
سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
non suit
U
ترک دعوی به وسیله خواهان
libllant
U
خواهان یا شاکی دعوی افترا
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
replication
U
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
respondents
U
خوانده
respondent
U
خوانده
defendants
U
خوانده
defendant
U
خوانده
tautness
U
امادگی
kelter or kilter
U
امادگی
penchant
U
امادگی
kelter
U
امادگی
preparation
U
امادگی
disposition
U
امادگی
qualification
U
امادگی
susceptibility
U
امادگی
preparations
U
امادگی
predispostion
U
امادگی
formed
U
امادگی
forms
U
امادگی
conditioning
U
امادگی
preparedness
U
امادگی
proneness
U
امادگی
covers
U
امادگی
coverings
U
امادگی
cover
U
امادگی
readiness
U
امادگی
form
U
امادگی
trespassing
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
foster son
U
پسر خوانده
blood brother
U
برادر خوانده
nurse child
U
فرزند خوانده
stepdaughters
U
دختر خوانده
called
U
فرا خوانده
adopted child
U
فرزند خوانده
deep read
U
بسیار خوانده
appellee
U
پژوهش خوانده
appellee
U
فرجام خوانده
bidden guest
U
مهمان خوانده
stepsons
U
فرزند خوانده
respondent
U
فرجام خوانده
stepchildren
U
فرزند خوانده
blood brothers
U
برادر خوانده
respondent in court of cassation
U
فرجام خوانده
stepchild
U
فرزند خوانده
mercury delay line
U
داده خوانده می شد
godchild
U
فرزند خوانده
stepdaughter
U
دختر خوانده
illegibility
U
خوانده نشدنی
godchildren
U
فرزند خوانده
foster parents
U
والدین خوانده
foster child
U
فرزند خوانده
unsung
U
خوانده نشده
stepson
U
فرزند خوانده
respondents
U
فرجام خوانده
unread
U
خوانده نشده
adopted son
U
پسر خوانده
law of readiness
U
قانون امادگی
reconditioning
U
تجدید امادگی
half way houses
U
خانههای امادگی
indisposition
U
عدم امادگی
indisposedness
U
عدم امادگی
hot
U
امادگی کامل
indispositions
U
عدم امادگی
hotter
U
امادگی کامل
hottest
U
امادگی کامل
work out
U
تمرین امادگی
preparatory school
U
اموزشگاه امادگی
insusceptibility
U
عدم امادگی
preparatory schools
U
اموزشگاه امادگی
third degree of readiness
U
امادگی درجه سه
readiness
U
امادگی رزمی
liability to disease
U
تعهد امادگی
peripheral
U
دوره امادگی
medical fitness
U
امادگی پزشکی
condition of readiness
U
شرایط امادگی
unreadiness
U
عدم امادگی
preparatory interval
U
دوره امادگی
physical fitness
U
امادگی جسمانی
combat readiness
U
امادگی رزمی
reading readiness
U
امادگی خواندن
peak up
U
در اوج امادگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com