Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
embassage
U
اعزام سفیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
embassies
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassy
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
admision rate
U
میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
ambassadress
U
سفیر زن
diplomatic agent
U
سفیر
legate
U
سفیر
legates
U
سفیر
ambassador
U
سفیر
ambassadors
U
سفیر
nuncio
U
سفیر پاپ
nunico
U
سفیر پاپ
embassador
U
سفیر ایلچی
ambassadress
U
همسر سفیر
embassador
U
سفیر کبیر
ambasador extraordinary
U
سفیر فوق العاده
minister resident
U
سفیر مقیمی که زیردست سفیرتام الاختیاراست
The country has recalled its ambassador from Indonesia.
U
این کشور سفیر خود را از اندونزی فراخواند.
dispatches
U
اعزام
dispatched
U
اعزام
despatched
U
اعزام
despatches
U
اعزام
dispatching
U
اعزام
despatching
U
اعزام
send out
U
اعزام
dispatch
U
اعزام
sends
U
اعزام داشتن
to send away
U
اعزام داشتن
unattached
U
اعزام نشده
detaching
U
اعزام کردن
sending
U
اعزام داشتن
to tell off
U
اعزام کردن
send out
U
اعزام کردن
dispatcher
U
اعزام کننده
dispateh
U
اعزام کردن
detaches
U
اعزام کردن
despatches
U
اعزام کردن
despatched
U
اعزام یکانها
dispatches
U
اعزام داشتن
despatches
U
اعزام داشتن
dispatched
U
اعزام یکانها
dispatched
U
اعزام کردن
dispatched
U
اعزام داشتن
dispatch
U
اعزام یکانها
dispatch
U
اعزام کردن
despatches
U
اعزام یکانها
despatching
U
اعزام یکانها
despatching
U
اعزام کردن
dispatches
U
اعزام کردن
despatching
U
اعزام داشتن
detach
U
اعزام کردن
dispatch
U
اعزام داشتن
send
U
اعزام داشتن
despatched
U
اعزام داشتن
despatched
U
اعزام کردن
dispatches
U
اعزام یکانها
dispatcher
U
اعزام کننده امکانات
sick slip
U
برگ اعزام به بیمارستان
to send upon an e
U
به سفارت اعزام کردن
committed
U
اعزام داشتن برای
transfer station
U
محل اعزام افراد
commit
U
اعزام داشتن برای
despatch
U
ارسال کردن اعزام
reception station
U
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
afforcement
U
اعزام نیروی امداد
commits
U
اعزام داشتن برای
committing
U
اعزام داشتن برای
he was sent to england
U
به انگلیس اعزام کردند
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
dispatchment
U
ارسال
[اعزام]
[گسیل]
[فرستادن ]
sending state
U
کشور اعزام کننده پرسنل
probationers
U
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
The convicts are being sent to concentration camps .
U
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
probationer
U
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
contact party
U
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
dispatch route
U
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
ems dispatch
U
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
consuls
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com