Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dispatching
U
اعزام
despatched
U
اعزام
despatches
U
اعزام
despatching
U
اعزام
dispatch
U
اعزام
dispatched
U
اعزام
dispatches
U
اعزام
send out
U
اعزام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
admision rate
U
میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
detach
U
اعزام کردن
dispatcher
U
اعزام کننده
sends
U
اعزام داشتن
to tell off
U
اعزام کردن
detaches
U
اعزام کردن
dispateh
U
اعزام کردن
unattached
U
اعزام نشده
sending
U
اعزام داشتن
send
U
اعزام داشتن
send out
U
اعزام کردن
embassage
U
اعزام سفیر
to send away
U
اعزام داشتن
detaching
U
اعزام کردن
dispatches
U
اعزام یکانها
despatching
U
اعزام کردن
despatching
U
اعزام داشتن
despatches
U
اعزام یکانها
despatches
U
اعزام کردن
despatches
U
اعزام داشتن
despatched
U
اعزام یکانها
despatched
U
اعزام کردن
despatching
U
اعزام یکانها
dispatch
U
اعزام داشتن
dispatch
U
اعزام کردن
dispatches
U
اعزام کردن
dispatches
U
اعزام داشتن
dispatched
U
اعزام یکانها
despatched
U
اعزام داشتن
dispatched
U
اعزام کردن
dispatched
U
اعزام داشتن
dispatch
U
اعزام یکانها
to send upon an e
U
به سفارت اعزام کردن
reception station
U
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
he was sent to england
U
به انگلیس اعزام کردند
sick slip
U
برگ اعزام به بیمارستان
transfer station
U
محل اعزام افراد
dispatcher
U
اعزام کننده امکانات
commits
U
اعزام داشتن برای
despatch
U
ارسال کردن اعزام
committed
U
اعزام داشتن برای
committing
U
اعزام داشتن برای
afforcement
U
اعزام نیروی امداد
commit
U
اعزام داشتن برای
dispatchment
U
ارسال
[اعزام]
[گسیل]
[فرستادن ]
sending state
U
کشور اعزام کننده پرسنل
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
probationers
U
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationer
U
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
The convicts are being sent to concentration camps .
U
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
contact party
U
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
dispatch route
U
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
consuls
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com