English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adoptionism U اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feath in god U اعتقادبه خدا
calvary U نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
spiritualism U اعتقادبه عالم ارواح
scripturalism U اعتقادبه نص کتاب مقدس دلبستگی بدلائل نقلی
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
hili U اعتقادبه مادیات-اعتقادباینکه مادیات مایهء شرارت است
Jesus U عیسی
star of bethlehem U عیسی
Christ U عیسی
Nativity U تولد عیسی
crucifixes U صلیب عیسی
crucifix U صلیب عیسی
jesus christ U عیسی مسیح
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
peter U پطرس حواری عیسی
resurrection U قیام عیسی ازمردگان
ascension U عروج عیسی به اسمان
corpus christ U عید بدن عیسی
Epiphany U فهور و تجلی عیسی
premillennialist U معتقدبظهور عیسی قبل از هزارسال
Yuletide U ایام عید تولد عیسی
ascension day U روز عروج عیسی به اسمان
Yule U جشن میلاد عیسی مسیح
ihs U مخفف کلمه یونانی عیسی
premillenarian U معتقدبظهور عیسی قبل از هزارسال
adoptionist U معتقد به فرزند خواندگی عیسی
pax U لوحه تمثال عیسی ومریم
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
Maundy Thursday U پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
macarize U اقوال عیسی که در طی ان " خوشابحال "ذکر شده
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
adoption U مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
arianism U اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
crucifixion U تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
paternoster U دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
invination U امیختگی خون عیسی در بادهای که در عشاربانی مینوشند
crucifixions U تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
paternosters U دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
last supper U اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
paulian U عضو تیرهای از نصاراکه بخدابودن عیسی عقیده نداشتند
gospels U یکی از چهارکتابی که تاریخچه زندگی عیسی را شرح داده
premillennial U وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
gospel U یکی از چهارکتابی که تاریخچه زندگی عیسی را شرح داده
Doom U [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
nestorianism U عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
whitmonday U روز بعد از عید نزول روح القدس بر رسولان عیسی
Jesuits U عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuit U عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
apocrypha U کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
to transubstantiate U تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
transubstantiation U اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
save that U جز اینکه
howbeit U با اینکه
in order to ... U تا [اینکه ]
so as to U تا [اینکه ]
unless U جز اینکه
or U یا اینکه
in spite of the face that U اینکه
in order that U تا اینکه
up to/till/until <idiom> U تا اینکه
the fact that U اینکه
instead U بجای اینکه
so that U برای اینکه
the reason why U دلیل اینکه
whilst U ضمن اینکه
because U برای اینکه
wherein U دراثنای اینکه
Despite the fact that… U با وجود اینکه
In view of the fact that … whereas … U نظر به اینکه
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
that's that U اینکه از این
as thought U مثل اینکه
to sum up U خلاصه اینکه
to the end that U برای اینکه
than U تا اینکه بجز
notwithstanding U باوجود اینکه
for U برای اینکه
to the end that U تا اینکه بقصداینکه
the reason why U علت اینکه
ere U قبل از اینکه
as if U مثل اینکه
as soon as U بمحض اینکه
whenas U بعلت اینکه
instantly U به محض اینکه
as though U مثل اینکه
in order to ... U برای [اینکه]
in view of the fact that U نظر به اینکه
inorder to U برای اینکه
on the supposition that U بخیال اینکه
on the supposition that U بتصور اینکه
owing to the fact that U نظر به اینکه
so as to U برای [اینکه]
in order that U برای اینکه
insomuch U نظر به اینکه
even though U ولو اینکه
pray consider my case U تمنی اینکه
save that U الا اینکه
forasmuch as U نظر به اینکه
whereas U نظر به اینکه
providing U مشروط بر اینکه
hent U ربودن تا اینکه
owing to the fact that U به واسطه اینکه
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
in order that he may go U برای اینکه برود
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
what with <idiom> U برای اینکه ،درنتیجه
inorder to U به خاطر اینکه برای
as regards U با توجه به اینکه اما
as respects U با توجه به اینکه اما
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
in order that i may go U برای اینکه بروم
in one world U خلاصه اینکه مختصرا
though U گرچه هرچند با اینکه
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
adside from U صرفنظر از اینکه گذشته از این
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
You are asking for it. You are sticking your neck out. U مثل اینکه تنت می خارد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
whereas U بادر نظر گرفتن اینکه
iimmediately he saw me U بمحض اینکه مرا دید
inadvisably U بدون اینکه صلاح باشد
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
benifit of elergy U امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
He is very primitive and uncuth . U مثل اینکه از پشت کوه آمده
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
combatable U قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
approving U تصور اینکه چیزی خوب است
euphonically U برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
approves U تصور اینکه چیزی خوب است
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Depending on how late we arrive ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
approve U تصور اینکه چیزی خوب است
Unless the contray is proved . U مگر اینکه خلافش ثابت شود
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
qualities U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
quality U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
i sort of feel sick U مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
It's good to see you again. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
hylotheism U اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
opened U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
except as otherwise provided U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
checks U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . U مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
mercerize U موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
humoralism U اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
without lifting a finger U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
germtheory U فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
without lifting a finger U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
check U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checked U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
think little of <idiom> U تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
learn to walk before yaou run. <proverb> U قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
failure U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
opens U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
failures U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
dirty bit U برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
verified U بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com