English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to look round U اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to look a bout U اطراف کار را پاییدن
eying U دیدن پاییدن
eyeing U دیدن پاییدن
eye U دیدن پاییدن
eyes U دیدن پاییدن
look round U اطراف کار را دیدن
joysticks U وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
joystick U وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
light U نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
lightest U نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
lighted U نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
microsoft U جستجوگر وب ساخت ماکرو سافت که آماده است و به کاربر امکان دیدن صفحه وب را میدهد
IE U جستجوگر وب ساخت ماکروساخت که در حال حاضر فراهم است و به کاربر امکان دیدن صفحات وب میدهد
selection U دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selections U دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
lbs U سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lb U سنگینی مسکوکات راسنجیدن
to gauge rainfall U مقداربارندگی راسنجیدن یااندازه گرفتن
hope [for something] U امید [برای چیزیی]
to work it <idiom> U روی چیزیی کارکردن و حل کردن
watching U پاییدن
spy upon U پاییدن
keep watch U پاییدن
watch U پاییدن
stags U پاییدن
stag U پاییدن
watched U پاییدن
to keep a look U پاییدن
to keep an eyes on U پاییدن
watches U پاییدن
edlin U در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler U امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
to look sharp U خوب پاییدن
surveillance U پاییدن مبصری
lookout U مراقبت عمل پاییدن
lookouts U مراقبت عمل پاییدن
guards U پاییدن پاسداری کردن
guarding U پاییدن پاسداری کردن
guard U پاییدن پاسداری کردن
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
invigilation U پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
invigilates U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilating U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilate U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilated U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
To be all eyes. To watch like a hawk. U چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
watch guard U زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
Winsock U امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
Windows Explorer U امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
fire capabilities U چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
milieus U اطراف
milieux U اطراف
environments U اطراف
environment U اطراف
from the four winds U از اطراف
environs U اطراف
parties U اطراف
milieu U اطراف
ambient noise U صدای اطراف
sides of the question U اطراف موضوع
architrave U گچبری اطراف در
graveside U اطراف قبر
pappus U کلاله اطراف گل
edge zone U اطراف لبه
periderm U پوست اطراف
pericardium U اطراف قلب
about U در اطراف نزدیک
mess around <idiom> U دو رو اطراف بازیکردن
wry U به اطراف چرخاندن
wryly U به اطراف چرخاندن
gravesides U اطراف قبر
go around <idiom> U به اطراف سفرکردن
vicinity U در حدود در اطراف
barnyards U محوطهء اطراف انبار
barnyard U محوطهء اطراف انبار
touchline U خط اطراف زمین فوتبال
seaward U اطراف دریا روبدریا
parties U متداعیین اطراف دعوی
atmospheres U فضای اطراف هرجسمی
atmosphere U فضای اطراف هرجسمی
sea chest U مکندههای اطراف ناو
black eye U سیاهی اطراف چشم
quayside U زمین اطراف بارانداز
black eyes U سیاهی اطراف چشم
port U ریل اطراف ناو
reeled U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whiskery U موی اطراف گونه وچانه
balteus U [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
reeling U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
periosteal U واقع در اطراف ضریع استخوان
safe distance U مسافت امن اطراف مین
paraselene U روشنایی اطراف هاله ماه
snaking U تورگیری اطراف توپ ناو
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> U بادقت مراقب اطراف بودن
areola U محوطهء کوچک اطراف چیزی
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
whisker U موی اطراف گونه وچانه
boundry lines U خطوط اطراف زمین والیبال
reel U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
heat muff U پوشش اطراف پنجه اگزوز
drop leaf U رومیزی اویخته از اطراف میز
greater U شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
mauled U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambient U متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
maul U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambience U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
mauling U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambiance U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
peristyle U ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
aureola U هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
aureole U هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
burg U حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
cross pointing U ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
albumens U مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen U مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauls U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
thistledown U پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
vibrissa U سبیل وموی اطراف دهان حیوان
cimbia U [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
margins U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
primary cluster U تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
gipsy bonnet U کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
margin U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to be wary of saying something U در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
Gibbs surround U [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
twig U دیدن
twigs U دیدن
coneive U دیدن
catch sight of U دیدن
descry U دیدن
drop by U دیدن
seeing U دیدن
get at U دیدن
perceiving U دیدن
perceives U دیدن
perceived U دیدن
perceive U دیدن
sees U دیدن
incur U دیدن
set eyes on <idiom> U دیدن
vision U دیدن
visions U دیدن
looks U دیدن
looked U دیدن
see U دیدن
lay eyes on <idiom> U دیدن
incurs U دیدن
incurring U دیدن
incurred U دیدن
sight U دیدن
views U دیدن
pass through U دیدن
sights U دیدن
observe U دیدن
viewed U دیدن
observed U دیدن
beholds U دیدن
to incur a loss U ضر ر دیدن
to set eyes on U دیدن
viewing U دیدن
on seeing him U از دیدن او
observing U دیدن
observes U دیدن
view U دیدن
behold U دیدن
beholding U دیدن
look U دیدن
broken stowage U فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
fluffs U موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
fluffing U موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffed U موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluff U موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
periodontics U مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
sprite U شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
dead knot U گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
suffered U تلفات دیدن
suffers U زیان دیدن
dreaming U رویا دیدن
suffers U تلفات دیدن
visited U دیدن کردن از
distinguishes U دیدن مشهورکردن
distinguish U دیدن مشهورکردن
suffered U زیان دیدن
make preparations U تدارک دیدن
visit U دیدن کردن از
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com