English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
coupler U وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
drivers U چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver U چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
end stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
rs c U استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
double chamber type tunnel klin U بوته ی نوع تونلی دو اطاقکی
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
drivers U راننده اتومبیل راننده ارابه
driver U راننده اتومبیل راننده ارابه
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
caisson U اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
mechanicalism U عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man U سوار در سوار نظام
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
drivers U راننده
motor man U راننده
helmsmen U راننده
pilot U راننده
piloted U راننده
helmsman U راننده
impelent U راننده
wheelman U راننده
steersman U راننده
the man at the wheel U راننده
wheelsman U راننده
driving U راننده
pilots U راننده
driver U راننده
gadgets U مکانیکی
mechanical U مکانیکی
gadget U مکانیکی
mechnical U مکانیکی
bus driver U راننده اتوبوس
bulldozerer U راننده بولدوزر
hot shoe U راننده زبردست
road hog <idiom> U راننده بیابان
assistant driver U کمک راننده
chauffeurs U راننده ماشین
chauffeuring U راننده ماشین
chauffeured U راننده ماشین
chauffeur U راننده ماشین
driver U راننده گرداننده
drive's cab U اطاق راننده
drive's seat U صندلی راننده
power plant U پیش راننده
power plants U پیش راننده
truckers U راننده کامیون
taximan U راننده تاکسی
carter U راننده گاری
drivers U راننده گرداننده
cabman U راننده تاکسی
driver's mate U شاگرد راننده
truckman U راننده کامیون
locomotive operator [British E] U راننده قطار
propulsive U پیش راننده
motorman U راننده موتور
train driver U راننده قطار
locomotive driver [British E] U راننده قطار
locomotive engineer [American E] U راننده قطار
train operator [American E] U راننده قطار
power unit U پیش راننده
railroad engineer [American E] U راننده قطار
cabbies U راننده تاکسی
cabbie U راننده تاکسی
trucker U راننده کامیون
cabby U راننده تاکسی
mechanician U هنرور مکانیکی
grab excavator U بیل مکانیکی
mechanotherapy U معالجه مکانیکی
mechanical stabilization U استوارسازی مکانیکی
contact sweeping U روبیدن مکانیکی
forklift track U بیل مکانیکی
contact mine U مین مکانیکی
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
mechanical stimulation U تحریک مکانیکی
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
mechanicalness U خاصیت مکانیکی
mechanical resolution U تراکم مکانیکی
dynamic viscosity U گرانروی مکانیکی
mechanical advantage U مزیت مکانیکی
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
mechanical energy U انرژی مکانیکی
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
mechanic U هنرور مکانیکی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
dashpot U خفه کن مکانیکی
grab bucket U بیل مکانیکی
ultrasonic U نوسانات مکانیکی
grab crane U بیل مکانیکی
mechanisms U اجزاء مکانیکی
mechanism U اجزاء مکانیکی
crane shovel U بیل مکانیکی
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
mechanical properties U خواص مکانیکی
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
automatons U ادم مکانیکی
power shovel U بیل مکانیکی
bucket U بیل مکانیکی
robots U ادم مکانیکی
shovel U بیل مکانیکی
mechanically U بطور مکانیکی
actuator U عملگر مکانیکی
shoveled U بیل مکانیکی
buckets U بیل مکانیکی
absolute viscosity U گرانروی مکانیکی
shovelling U بیل مکانیکی
automaton U ادم مکانیکی
shoveling U بیل مکانیکی
robot U ادم مکانیکی
shovels U بیل مکانیکی
shovelled U بیل مکانیکی
diver U راننده قایق موتوری
hackney man U راننده درشکه کرایهای
gondoliers U راننده کرجی ونیزی
gondolier U راننده کرجی ونیزی
timers U وقت نگهدار هر راننده
repellent U راننده بیزار کننده
repellents U راننده بیزار کننده
iceboater U راننده قایق روی یخ
ambulanceman U راننده یا مسئول آمبولانس
pilots U راننده قایق روی یخ
piloted U راننده قایق روی یخ
pilot U راننده قایق روی یخ
outboarder U راننده قایق موتوری
hackman U راننده درشکه کرایهای
motor man U راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
pick off U رد شدن از راننده دیگر
karter U راننده اتومبیل کوچک
timer U وقت نگهدار هر راننده
catch driver U راننده اجیر ارابه
mechanism U عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanical equivalent of heat U هم ارز مکانیکی گرما
power rammer U زمین کوب مکانیکی
mechanisms U عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanical analysis U تجزیه مکانیکی خاک
mechanical data processing U پردازش داده مکانیکی
fractional sampling U نمونه گیری مکانیکی
motor U منبع نیروی مکانیکی
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
grab bucket crane U جرثقیل با بیل مکانیکی
elision U باقوه مکانیکی شکستن
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
fan blower U بادزن مکانیکی یاماشینی
cockpits U محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
pilots U خلبان هواپیما راننده کشتی
provisional driver U راننده تازه کار ارابه
cockpit U محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
piloted U خلبان هواپیما راننده کشتی
puntist U راننده کرجی نام دارد
pilot U خلبان هواپیما راننده کشتی
fly man U راننده درشکه تک اسبه کرایهای
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
static equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
mechanical equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
booms U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
shovelful U حجم و اندازه بیل مکانیکی
booming U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boomed U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boom U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com