Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shore up
<idiom>
U
اضافه کردن چیزی که ضعیف است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adapt
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
pall
U
ضعیف شدن ضعیف کردن
palling
U
ضعیف شدن ضعیف کردن
palls
U
ضعیف شدن ضعیف کردن
palled
U
ضعیف شدن ضعیف کردن
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
Do I have to pay a supplement?
U
آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
makeweight
U
مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
usenet
U
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
softie
U
پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies
U
پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softy
U
پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
debilitate
U
ضعیف کردن
unnerve
U
ضعیف کردن
unnerved
U
ضعیف کردن
saps
U
ضعیف کردن
attenuate
U
ضعیف کردن
lowered
U
ضعیف کردن
lower
U
ضعیف کردن
enfeeble
U
ضعیف کردن
lowering
U
ضعیف کردن
fray
U
ضعیف کردن
unnerving
U
ضعیف کردن
frayed
U
ضعیف کردن
lowers
U
ضعیف کردن
frays
U
ضعیف کردن
attenuated
U
ضعیف کردن
unnerves
U
ضعیف کردن
sap
U
ضعیف کردن
sapped
U
ضعیف کردن
attenuating
U
ضعیف کردن
attenuates
U
ضعیف کردن
enervate
U
جسما ضعیف کردن
pass out
<idiom>
U
ضعیف وغش کردن
faints
U
ضعف کردن ضعیف
faintest
U
ضعف کردن ضعیف
fainter
U
ضعف کردن ضعیف
fainted
U
ضعف کردن ضعیف
faint
U
ضعف کردن ضعیف
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
weakens
U
ضعیف کردن سست شدن
weakening
U
ضعیف کردن سست شدن
weakened
U
ضعیف کردن سست شدن
to lay low
U
خیلی ضعیف کردن
[بیماری]
weaken
U
ضعیف کردن سست شدن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
add
U
اضافه کردن
append
U
اضافه کردن
eke
U
اضافه کردن بر
subjoin
U
اضافه کردن
add
U
اضافه کردن
imburse
U
اضافه کردن
adding
U
اضافه کردن
adds
U
اضافه کردن
step up
U
اضافه کردن
superadd
U
بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition
U
بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
gerunds
U
اسمی که از اضافه کردن
add in memory
اضافه کردن به حافظه
gerund
U
اسمی که از اضافه کردن
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
run up
<idiom>
U
به مقدارچیزی اضافه کردن
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
subjoin
U
در پایان افزودن اضافه کردن
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
weak constitution
U
بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
avianize
U
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
complementing
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
condition
U
اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
complemented
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
aggravate
U
اضافه کردن خشمگین کردن
aggravated
U
اضافه کردن خشمگین کردن
augments
U
اضافه کردن تقویت کردن
aggravates
U
اضافه کردن خشمگین کردن
augmenting
U
اضافه کردن تقویت کردن
augment
U
اضافه کردن تقویت کردن
augmented
U
اضافه کردن تقویت کردن
accessorize
U
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
maintenance
U
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
dithers
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
editor
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
graphics
U
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overloaded
U
زیاد بار کردن اضافه بار
overloads
U
زیاد بار کردن اضافه بار
overload
U
زیاد بار کردن اضافه بار
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
fraise
U
نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
softer
U
ضعیف
amateur
U
ضعیف
softest
U
ضعیف
poorest
U
ضعیف
poorer
U
ضعیف
weaker
U
ضعیف
soft
U
ضعیف
pusillanimous
U
ضعیف
poverty-stricken
U
ضعیف
fragile
U
ضعیف
poverty stricken
U
ضعیف
weakling
U
ضعیف
poor
U
ضعیف
weak
U
ضعیف
defenceless
U
ضعیف
swipes
U
ضعیف
sappy
U
ضعیف
adynamic
U
ضعیف
amateurs
U
ضعیف
infirm
U
ضعیف
weaklings
U
ضعیف
slender
U
ضعیف
languorous
U
ضعیف
fainted
U
ضعیف
feeblish
U
ضعیف
weaknesses
U
ضعیف
puny
U
ضعیف
faintest
U
ضعیف
faint
U
ضعیف
languid
U
ضعیف
anile
U
ضعیف
defective
U
ضعیف
anemic
U
ضعیف
fainter
U
ضعیف
asthenic
U
ضعیف
wonky
U
ضعیف
slacks
U
ضعیف
langorous
U
ضعیف
slackest
U
ضعیف
faintish
U
ضعیف
lean
U
ضعیف
leaned
U
ضعیف
slack
U
ضعیف
leans
U
ضعیف
weakest
U
ضعیف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com