Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cost plus
U
اضافه بر بهای تمام شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
dumping
U
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
cost plus contract
U
قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
reduced price
U
بهای کاسته بهای تخفیف دار
floated
U
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
float
U
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floats
U
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
for
U
به بهای
at a low price
U
بهای کم
face value
U
بهای اسمی
fee
U
بهای واحد
unit price
U
بهای واحد
cost of construction
U
بهای ساختمان
money worth
U
بهای پول
trade price
U
بهای تجارتی
fancy price
U
بهای تفننی
resonable price
U
بهای عادله
nominal value
U
بهای اسمی
fancy price
U
بهای گزاف
nominal price
U
بهای اسمی
reserve price
U
بهای قطعی
reduced price
U
بهای نازل
break up price
U
بهای تصفیه
probability cost
U
بهای احتمالی
book value
U
بهای دفتری
break up price
U
بهای انحلال
at a great penny worth
U
به بهای زیاد
conversion price
U
بهای تبدیل
all in price
U
بهای کامل
cash price
U
بهای نقدی
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
eric
U
خون بهای ایرلندی
below par
U
کمتر از بهای اسمی
contratual rent
U
اجاره بهای مقطوع
declared value
U
بهای اعلام شده
above par
U
بالاتر از بهای اسمی
retail price
U
بهای خرده فروشی
par
U
بهای رسمی سهم
resale price
U
بهای خرده فروشی
to mark down an article
U
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to take something off and pric
U
اندکی از بهای چیزی کاستن
cost and freight
U
قیمت و بهای حمل و نقل
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
spot price
U
بهای جنس در معامله نقدی
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
coinage
U
طبقه بندی بهای مسکوک
to mark good
U
بهای کالا را در روی ان نوشتن
share list
U
صورت بهای سهام شرکتها
to compound
U
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
write down
U
تنزل دادن بهای اسمی سهام
the price was not reasonable
U
بهای گزافی بران گذاشته بودند
how is sugar
U
بهای قندچیست قند درچه حال است
at par
U
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
price as natural ice
U
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
revalorization
U
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
write down
U
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned icremrnt
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
feminality
U
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
in a. to
U
به اضافه
spare
U
اضافه
surpluses
U
اضافه
plusage
U
اضافه
excesses
U
اضافه
augmentation
U
اضافه
surplus
U
اضافه
increased
U
اضافه
increases
U
اضافه
increscent
U
اضافه
additions
U
اضافه
overplus
U
اضافه
extra-
U
اضافه
extras
U
اضافه
spared
U
اضافه
in addition to
<prep.>
U
به اضافه
addition
U
اضافه
excess
U
اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
extra
<adj.>
U
اضافه
increase
U
اضافه
extra
U
اضافه
plussage
U
اضافه
overtime
U
اضافه کاری
margin product
U
اضافه محصول
superimposable
U
اضافه شدنی
excesses
U
اضافه مازاد
superimposable
U
قابل اضافه
overdraft
U
اضافه برداشت
widening
U
اضافه پهنا
excess
U
اضافه مازاد
step up
U
اضافه کردن
overdrafts
U
اضافه برداشت
add
U
اضافه کردن
per
U
حروف اضافه
overtime
U
اضافه کار
surcharges
U
اضافه بار
eke
U
اضافه کردن بر
overproduction
U
اضافه تولید
overpotential
U
اضافه ولتاژ
added to that
U
اضافه بران
on to
<adv.>
U
اضافه بر این
service charge
U
اضافه کار
prepositions
U
حرف اضافه
preposition
U
حرف اضافه
added
U
اضافه شده
adds
U
اضافه کردن
adding
U
اضافه کردن
on top of that
<adv.>
U
اضافه بر این
beyond that
<adv.>
U
اضافه بر این
forby
<adv.>
U
اضافه بر این
exeed
U
اضافه شدن از
over load
U
اضافه بار
also
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
aside from that
<adv.>
U
اضافه بر این
possessives
U
حالت اضافه
salary increase
U
اضافه حقوق
possessive
U
حالت اضافه
besides
<adv.>
U
اضافه بر این
add
U
اضافه کردن
subjoin
U
اضافه کردن
append
U
اضافه کردن
excess price
U
اضافه قیمت
excess luggage
U
اضافه بار
furthermore
<adv.>
U
اضافه بر این
what is more
<adv.>
U
اضافه بر این
over and above
<adv.>
U
اضافه بر این
on top of this
<adv.>
U
اضافه بر این
additionally
<adv.>
U
اضافه بر این
genitive
U
حالت اضافه
moreover
<adv.>
U
اضافه بر این
overcharging
U
اضافه هزینه
in addition
<adv.>
U
اضافه بر این
further
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
overcharges
U
اضافه هزینه
overcharged
U
اضافه هزینه
overcharge
U
اضافه هزینه
surtax
U
اضافه مالیات
gen
U
حالت اضافه
confession and avoidance
U
به ان اضافه میکند
accessing
U
الحاق اضافه
accesses
U
الحاق اضافه
accessed
U
الحاق اضافه
overload
U
اضافه فرفیت
overloaded
U
اضافه فرفیت
overload
U
اضافه بار
affixing
U
اضافه نمودن
affixes
U
اضافه نمودن
affixed
U
اضافه نمودن
access
U
الحاق اضافه
overloading
U
اضافه فرفیت
overloading
U
اضافه بار
overloading
U
اضافه بارگذاری
budget surplus
U
اضافه بودجه
overloads
U
اضافه فرفیت
overloads
U
اضافه بار
overshoot
U
اضافه جهش
overshooting
U
اضافه جهش
overloaded
U
اضافه بار
overshoots
U
اضافه جهش
imburse
U
اضافه کردن
overpopulation
U
اضافه جمعیت
overloading
U
بارگذاری اضافه
affix
U
اضافه نمودن
surcharge
U
اضافه بار
overtimer
U
اضافه کار کن
premiums
U
اضافه ارزش
premium
U
اضافه ارزش
surcharges
U
اضافه بها
overvoltage
U
اضافه ولتاژ
surcharge
U
اضافه بها
overload principle
U
اصل اضافه باری
overload circuit switch
U
فیوز اضافه بار
effusions
U
اضافه جریان بزور
overload circuit breaker
U
فیوز اضافه بار
perquisite
U
عایدی اضافه برحقوق
over time pay
U
مزد اضافه کاری
perquisites
U
عایدی اضافه برحقوق
import surcharge
U
حقوق گمرکی اضافه
over reinforcement
U
اضافه ارماتورگذاری شده
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
superelevation
U
بلندی بر اضافه ارتفاع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com