English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
added to that U اضافه بران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
bendon U بران
trenchant U بران
goes U روی دادن بران بودن
lead U سوق دادن بران داشتن
leads U سوق دادن بران داشتن
go U روی دادن بران بودن
there is no limit to it U حدی بران متصور نیست
persuading U بران داشتن ترغیب کردن
persuade U بران داشتن ترغیب کردن
persuades U بران داشتن ترغیب کردن
the price was not reasonable U بهای گزافی بران گذاشته بودند
the principality U استان WALES که اسما بران حکومت دارد
spin wall U دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
the principality of wales U استان WALES که اسما بران حکومت دارد
labarum U پرچم قستنطین که نشان نصارا بران بود
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
inestimably U پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
gibus U کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
gong U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
gongs U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
to take the p of any one U بدانگونه مشت بران کسی زدن که سخت دردگین شودیافالج گرد د
structure U نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structures U نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structuring U نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
sudarium U دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
in addition to <prep.> U به اضافه
addition U اضافه
increscent U اضافه
excess U اضافه
excesses U اضافه
overplus U اضافه
plussage U اضافه
extra U اضافه
additions U اضافه
extras U اضافه
plusage U اضافه
extra <adj.> U اضافه
spared U اضافه
increases U اضافه
special <adj.> U اضافه
extra- U اضافه
increased U اضافه
increase U اضافه
in a. to U به اضافه
augmentation U اضافه
surpluses U اضافه
surplus U اضافه
spare U اضافه
overcharging U اضافه هزینه
added U اضافه شده
overpotential U اضافه ولتاژ
preposition U حرف اضافه
excesses U اضافه مازاد
over load U اضافه بار
overproduction U اضافه تولید
eke U اضافه کردن بر
possessive U حالت اضافه
possessives U حالت اضافه
genitive U حالت اضافه
surtax U اضافه مالیات
overcharge U اضافه هزینه
overvoltage U اضافه ولتاژ
overtimer U اضافه کار کن
overcharged U اضافه هزینه
overcharges U اضافه هزینه
excess U اضافه مازاد
overloads U اضافه فرفیت
affix U اضافه نمودن
imburse U اضافه کردن
overload U اضافه فرفیت
overload U اضافه بار
affixing U اضافه نمودن
affixes U اضافه نمودن
exeed U اضافه شدن از
affixed U اضافه نمودن
budget surplus U اضافه بودجه
excess price U اضافه قیمت
excess luggage U اضافه بار
overloads U اضافه بار
prepositions U حرف اضافه
add U اضافه کردن
margin product U اضافه محصول
adding U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
overloaded U اضافه فرفیت
overloaded U اضافه بار
service charge U اضافه کار
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
per U حروف اضافه
append U اضافه کردن
access U الحاق اضافه
accessed U الحاق اضافه
accesses U الحاق اضافه
accessing U الحاق اضافه
add U اضافه کردن
widening U اضافه پهنا
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
overdrafts U اضافه برداشت
furthermore <adv.> U اضافه بر این
subjoin U اضافه کردن
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
besides <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
overtime U اضافه کار
overtime U اضافه کاری
overshoot U اضافه جهش
moreover <adv.> U اضافه بر این
overshooting U اضافه جهش
gen U حالت اضافه
what is more <adv.> U اضافه بر این
premiums U اضافه ارزش
superimposable U اضافه شدنی
additionally <adv.> U اضافه بر این
superimposable U قابل اضافه
step up U اضافه کردن
surcharge U اضافه بار
salary increase U اضافه حقوق
surcharge U اضافه بها
premium U اضافه ارزش
surcharges U اضافه بها
overloading U اضافه فرفیت
overloading U بارگذاری اضافه
overloading U اضافه بارگذاری
overloading U اضافه بار
overshoots U اضافه جهش
overdraft U اضافه برداشت
over and above <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
on top of that <adv.> U اضافه بر این
on to <adv.> U اضافه بر این
surcharges U اضافه بار
overpopulation U اضافه جمعیت
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
prepositionally U بطور حرف اضافه
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
over time pay U مزد اضافه کاری
over time pay U پول اضافه کار
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
overdraw U اضافه برداشت کردن
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
overload principle U اصل اضافه باری
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
add in memory اضافه کردن به حافظه
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
play down U بازی در وقت اضافه
repositional U مانند حرف اضافه
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
extra bed U تخت خواب اضافه
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
effusion U اضافه جریان بزور
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
gerund U اسمی که از اضافه کردن
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
effusions U اضافه جریان بزور
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com