Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
over reinforcement
U
اضافه ارماتورگذاری شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under reinforced
U
کم ارماتورگذاری شده
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
spare
U
اضافه
extra
<adj.>
U
اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
increase
U
اضافه
plusage
U
اضافه
plussage
U
اضافه
in addition to
<prep.>
U
به اضافه
excesses
U
اضافه
spared
U
اضافه
extra
U
اضافه
extras
U
اضافه
addition
U
اضافه
additions
U
اضافه
surpluses
U
اضافه
extra-
U
اضافه
increased
U
اضافه
increases
U
اضافه
increscent
U
اضافه
overplus
U
اضافه
in a. to
U
به اضافه
surplus
U
اضافه
excess
U
اضافه
augmentation
U
اضافه
adds
U
اضافه کردن
gen
U
حالت اضافه
confession and avoidance
U
به ان اضافه میکند
superimposable
U
اضافه شدنی
superimposable
U
قابل اضافه
budget surplus
U
اضافه بودجه
preposition
U
حرف اضافه
affixed
U
اضافه نمودن
overpotential
U
اضافه ولتاژ
adding
U
اضافه کردن
add
U
اضافه کردن
excess luggage
U
اضافه بار
affix
U
اضافه نمودن
per
U
حروف اضافه
imburse
U
اضافه کردن
margin product
U
اضافه محصول
exeed
U
اضافه شدن از
excess
U
اضافه مازاد
over load
U
اضافه بار
excess price
U
اضافه قیمت
overloads
U
اضافه بار
excesses
U
اضافه مازاد
overproduction
U
اضافه تولید
added to that
U
اضافه بران
affixes
U
اضافه نمودن
step up
U
اضافه کردن
overcharging
U
اضافه هزینه
overcharges
U
اضافه هزینه
overloads
U
اضافه فرفیت
overcharged
U
اضافه هزینه
overcharge
U
اضافه هزینه
eke
U
اضافه کردن بر
salary increase
U
اضافه حقوق
possessive
U
حالت اضافه
possessives
U
حالت اضافه
overvoltage
U
اضافه ولتاژ
affixing
U
اضافه نمودن
overload
U
اضافه بار
overload
U
اضافه فرفیت
service charge
U
اضافه کار
prepositions
U
حرف اضافه
added
U
اضافه شده
genitive
U
حالت اضافه
overtimer
U
اضافه کار کن
overloaded
U
اضافه بار
overloaded
U
اضافه فرفیت
surtax
U
اضافه مالیات
access
U
الحاق اضافه
widening
U
اضافه پهنا
accesses
U
الحاق اضافه
accessing
U
الحاق اضافه
what is more
<adv.>
U
اضافه بر این
beyond that
<adv.>
U
اضافه بر این
overdrafts
U
اضافه برداشت
overshoot
U
اضافه جهش
on top of that
<adv.>
U
اضافه بر این
overshooting
U
اضافه جهش
overdraft
U
اضافه برداشت
overshoots
U
اضافه جهش
overpopulation
U
اضافه جمعیت
on to
<adv.>
U
اضافه بر این
over and above
<adv.>
U
اضافه بر این
additionally
<adv.>
U
اضافه بر این
also
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
aside from that
<adv.>
U
اضافه بر این
besides
<adv.>
U
اضافه بر این
forby
<adv.>
U
اضافه بر این
overtime
U
اضافه کار
furthermore
<adv.>
U
اضافه بر این
further
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
overtime
U
اضافه کاری
in addition
<adv.>
U
اضافه بر این
moreover
<adv.>
U
اضافه بر این
on top of this
<adv.>
U
اضافه بر این
overloading
U
اضافه بارگذاری
overloading
U
اضافه بار
overloading
U
اضافه فرفیت
surcharge
U
اضافه بها
surcharge
U
اضافه بار
surcharges
U
اضافه بار
surcharges
U
اضافه بها
premium
U
اضافه ارزش
add
U
اضافه کردن
premiums
U
اضافه ارزش
accessed
U
الحاق اضافه
append
U
اضافه کردن
overloading
U
بارگذاری اضافه
subjoin
U
اضافه کردن
over time pay
U
پول اضافه کار
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
prepositionally
U
بطور حرف اضافه
postpositive preposition
U
حرف اضافه الحاقی
repositional
U
مانند حرف اضافه
effusions
U
اضافه جریان بزور
effusion
U
اضافه جریان بزور
perquisites
U
عایدی اضافه برحقوق
play down
U
بازی در وقت اضافه
import surcharge
U
حقوق گمرکی اضافه
perquisite
U
عایدی اضافه برحقوق
additional bed
[accommodation of persons]
U
تخت خواب اضافه
extra bed
U
تخت خواب اضافه
overload circuit switch
U
فیوز اضافه بار
overload principle
U
اصل اضافه باری
run up
<idiom>
U
به مقدارچیزی اضافه کردن
overload circuit breaker
U
فیوز اضافه بار
superelevation
U
بلندی بر اضافه ارتفاع
throw in
<idiom>
U
اضافه دادن یا گذاشتن
add in memory
اضافه کردن به حافظه
non-add subtotal
اضافه نکردن به زیرکل
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
capital gains
U
اضافه ارزش سرمایه
overbreak
U
خاکبرداری اضافه برنیمرخ
over time pay
U
مزد اضافه کاری
gerunds
U
اسمی که از اضافه کردن
gerund
U
اسمی که از اضافه کردن
leap day
U
روز اضافه در سال کبیسه
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
inseparable preposition
U
حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
overhead personnel
U
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
over issue
U
اضافه براعتبار رواج دادن
net worth tax
U
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
accession
U
شیی ء اضافه یا الحاق شده
overtime pay
U
مزد یا حقوق اضافه کاری
forfeiture of premiums
U
ضرر اضافه ارزش سهام
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
cost plus
U
اضافه بر بهای تمام شده
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
latent
U
اضافه ازفرفیت بار موجود
unjustified
U
که با کامپیوتر اضافه شده است
overshoot
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
toincrease any one's salary
U
اضافه حقوق بکسی دادن
overshoots
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
let off steam
<idiom>
U
ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
ad
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
subjoin
U
در پایان افزودن اضافه کردن
raises
U
ترقی دادن اضافه حقوق
repositional
U
با حروف اضافه اغاز شده
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
producer surplus
U
اضافه ارزش تولید کننده
raise
U
ترقی دادن اضافه حقوق
spared
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
spare
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
overdraft
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
increment
U
مقدار عدد اضافه شده به ثبات
cost and frieght
U
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
shore up
<idiom>
U
اضافه کردن چیزی که ضعیف است
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
entremets
U
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
overweight
U
تحمل وزن اضافه از طرف اسب
c i f
U
قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
increments
U
مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdrafts
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
additional
U
آنچه جمع شده یا اضافه است
addend
U
عدد اضافه شده به حاصل در جمع
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
eager beaver
<idiom>
U
شخص همیشه داوطلب کار اضافه
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
extras
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
odd man out
<idiom>
U
آدم
[چیز]
اضافه یا زاید
[در گروهی از آدمها]
extra-
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
dopant
U
مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com