Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
naziism
U
اصول نازی
nazism
U
اصول نازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
storm trooper
U
گارد حمله المان نازی
She is very sweet . She is a pet .
U
دختر خیلی نازی است
swastika
U
صلیب شکسته المان نازی
nazi
U
عضو حزب نازی المان هیتلری
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
Mollycoddled . Petted and pampered .
U
ناز پرورده ( ناز نازی بارآمده )
teaching
U
اصول
teachings
U
اصول
roots
U
اصول
tenet
U
اصول
principles
U
اصول
root
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
technic
U
اصول
doctrines
U
اصول
ism
U
اصول
doctrine
U
اصول
ism
U
: اصول
denial measures
U
اصول ممانعت
chung shin
U
اصول تکواندو
theories
U
اصول نظری
banking principles
U
اصول بانکداری
principles of economy
U
اصول اقتصاد
principles of religion
U
اصول مذهب
prineipal parts
U
اصول فعل
constitutionalism
U
اصول مشروطیت
abolitionist
U
اصول بردگی
creationism
U
اصول افرینش
copernician system
U
اصول کپرنیک
rational principle
U
اصول عقلیه
relativity principles
U
اصول نسبیت
roots and branches
U
اصول وفروع
general principles
U
اصول کلی
mutualism
U
اصول همکاری
kinesiology
U
اصول مکانیزم
economic principles
U
اصول اقتصادی
monopolism
U
اصول انحصار
monopolosm
U
اصول انحصار
mormonism
U
اصول mormon ها
accounting principles
U
اصول حسابداری
neodoxy
U
اصول نوین
politics
U
اصول سیاسی
methodology
U
علم اصول
methodologies
U
علم اصول
principles of economics
U
اصول اقتصاد
theory
U
اصول نظری
systems
U
اصول وجود
systems
U
روش اصول
system
U
روش اصول
grimacing
U
ادا و اصول
grimaces
U
ادا و اصول
grimaced
U
ادا و اصول
grimace
U
ادا و اصول
modernism
U
اصول امروزی
doctrines
U
اصول حکمت
doctrine
U
اصول حکمت
tenet
U
اصول مرام
system
U
اصول وجود
technics
U
اصول فنی
functional
U
اصول مبادی
tenets
U
اصول مسلم
dogmas
U
اصول عقاید
dogma
U
اصول عقاید
technological
U
اصول فنی
technologically
U
اصول فنی
communism
U
اصول اشتراکی
hedonics
U
اصول خوشی ولذت
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
democratism
U
اصول حکومت ملی
manichaeanism
U
اصول فلسفه مانی
principles of islamic economics
U
اصول اقتصاد اسلامی
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
hierarchism
U
اصول سلسله مراتب
household art
U
اصول خانه داری
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
to pull a wry face
U
اداو اصول دراوردن
mutualist
U
طرفدار اصول همدستی
principles of economics
U
اصول علم اقتصاد
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
pauli
U
اصول مذهبی پولس
image shearing principle
U
اصول برش تصویر
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
principled
U
دارای اصول وعقاید
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
individualism
U
اصول استقلال فردی
mouthing
U
ادا و اصول در اوردن
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
mouthed
U
ادا و اصول در اوردن
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
rationale
U
توضیح اصول عقاید
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
technically
U
مطابق اصول فنی
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
scientifically
U
موافق اصول علمی
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
probity
U
پیروی دقیق از اصول
musically
U
مطابق اصول موسیقی
modernism
U
اصول تجدد نوگرایی
mouth
U
ادا و اصول در اوردن
code of procedure
U
قانون اصول محاکمات
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
Protestantism
U
اصول ایین پروتستانت
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
asceticism
U
اصول ریاضت و مرتاضی
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
mouths
U
ادا و اصول در اوردن
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
modernist
U
هوا خواه اصول امروزی
democratically
U
بر طبق اصول حکومت ملی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
spiritualist
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
modernists
U
هوا خواه اصول امروزی
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
they are t of their doctrines
U
موافب اصول خودمی باشند
unmorality
U
عدم مراعات اصول اخلاقی
sanitation
U
مراعات اصول بهداشت بهسازی
technique
U
اصول مهارت روش فنی
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
the low of criminal procedure
U
قانون اصول محاکمات جزایی
they are t of their doctrines
U
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
rascalism
U
اصول بی شرفی وحقه بازی
techniques
U
اصول مهارت روش فنی
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
anglicanism
U
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
independency
U
اصول استقلال کلیساهای محلی
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
feudalist
U
طرفدار اصول ملوک الطوایف
evolutionism
U
اصول ترقی و تکامل تدریجی
encyclopaedism
U
اصول نویسندگان دایره المعارف
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
collectivist
U
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
principled
U
اصولی پای بند اصول
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
revivalist movement
U
جنبش اصول بیداری مذهبی
accidence
U
حادثه اصول صرف و نحو
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
kinesiological principle
U
اصول حرکت شناختی بدن
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
ground
U
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
feudalism
U
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
U
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
individualism
U
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
accounting
U
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
to preach moral principles
U
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
presbyteral
U
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
prettyism
U
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
toryism
U
اصول وعقاید حزب محافظه کار
physico theology
U
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
insurrectionism
U
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
idols of the theatre
U
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
convictism
U
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
fusionist
U
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
ultimogeniture
U
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
time the essence of the contract
U
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
EBNF
U
روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
methodize
U
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
thermostatics
U
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
gymnosophy
U
اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
scholastically
U
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
This is contray to all moral principles ( codes ) .
U
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
neological
U
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
phonetic system of spelling
U
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
irrationlism
U
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
doctrinaire
U
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
preferentialism
U
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
scientific socialism
U
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
machiavellism
U
اصول عقایدماکیاولی فیلسوف وسیاستمدار ایتالیایی قرن 51که فلسفه استبداد جدید نیزنامیده میشود
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
analytical engine
U
ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
ethic
U
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com