Perdic | اصول عقاید فاشیست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	fascism U	اصول عقاید فاشیست

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	dogma U	اصول عقاید
	dogmas U	اصول عقاید
	rationale U	توضیح اصول عقاید
	romanism U	اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
	owenism U	اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
	leninism U	اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
	bakuninism U	اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
	fascism U	نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
	fascist U	فاشیست
	fascists U	فاشیست
	sanitize U	مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
	antinomian U	مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
	popular front U	ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
	inquisitor U	مفتش عقاید
	inquisitors U	مفتش عقاید
	nihilism U	عقاید نهیلیستی
	religious tenets U	عقاید مذهبی
	mendelism U	عقاید مندل
	feet on the ground <idiom> U	عقاید عاقلانه
	censorship U	سانسور عقاید
	multiplicity of creeds U	تعد د عقاید
	soundboard U	عامل انتشار عقاید
	neologize U	دارای عقاید نوین
	orientalism U	عقاید یا سیاست شرقی
	lutheranism U	عقاید لوتر وکلیسای او
	medievalism U	عقاید قرون وسطایی
	paradoxical U	مخالف عقاید عمومی
	leninism U	عقاید اشتراکی لنین
	sounding board U	عامل انتشار عقاید
	sound off <idiom> U	عقاید را بیان کردن
	sounding boards U	عامل انتشار عقاید
	symbolically U	مط العه دلایل و عقاید
	small-minded opinions U	عقاید کوته نظر
	symbolic U	مط العه دلایل و عقاید
	junkerism U	عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
	syncretic U	تلفیق کننده عقاید مختلف
	syncretism U	اعتقاد به توحید عقاید همتایی
	doctrinal U	عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
	junkerdom U	عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
	ultranationalism U	عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
	orthodox U	مطابق عقاید کلیسای مسیح
	Machiavellian U	وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
	inquisition U	تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
	public opinion polling U	استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
	self expression U	ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
	presbyterianism U	پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
	His political beliefs are old hat now . U	عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
	swelled head U	دارای عقاید بزرگ خود فروش
	russify U	دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
	inquisitions U	تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
	to turn round U	برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
	naturism U	عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
	brainwashing U	تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
	heterodox U	دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
	shavian U	پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
	stalinize U	کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
	interfaith U	شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
	ideogram U	تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
	fundamentalism U	اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
	brainwashes U	تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
	Hungarian Activism U	[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
	brainwashed U	تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
	modernism U	نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
	brainwash U	تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
	shamanism U	پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
	censeur U	ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
	ideologies U	بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
	ideology U	بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
	economic determinism U	یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
	ism U	: اصول
	tenet U	اصول
	principles U	اصول
	technic U	اصول
	ism U	اصول
	doctrines U	اصول
	nitty-gritty U	اصول
	teachings U	اصول
	doctrine U	اصول
	teaching U	اصول
	roots U	اصول
	root U	اصول
	banking principles U	اصول بانکداری
	grimaced U	ادا و اصول
	economic principles U	اصول اقتصادی
	copernician system U	اصول کپرنیک
	creationism U	اصول افرینش
	chung shin U	اصول تکواندو
	denial measures U	اصول ممانعت
	rational principle U	اصول عقلیه
	constitutionalism U	اصول مشروطیت
	technics U	اصول فنی
	general principles U	اصول کلی
	mormonism U	اصول mormon ها
	prineipal parts U	اصول فعل
	principles of religion U	اصول مذهب
	principles of economy U	اصول اقتصاد
	principles of economics U	اصول اقتصاد
	roots and branches U	اصول وفروع
	neodoxy U	اصول نوین
	nazism U	اصول نازی
	naziism U	اصول نازی
	mutualism U	اصول همکاری
	monopolosm U	اصول انحصار
	monopolism U	اصول انحصار
	kinesiology U	اصول مکانیزم
	relativity principles U	اصول نسبیت
	doctrine U	اصول حکمت
	system U	روش اصول
	modernism U	اصول امروزی
	grimacing U	ادا و اصول
	grimaces U	ادا و اصول
	theories U	اصول نظری
	theory U	اصول نظری
	grimace U	ادا و اصول
	doctrines U	اصول حکمت
	methodologies U	علم اصول
	methodology U	علم اصول
	politics U	اصول سیاسی
	technologically U	اصول فنی
	systems U	اصول وجود
	systems U	روش اصول
	accounting principles U	اصول حسابداری
	system U	اصول وجود
	communism U	اصول اشتراکی
	tenet U	اصول مرام
	tenets U	اصول مسلم
	functional U	اصول مبادی
	technological U	اصول فنی
	abolitionist U	اصول بردگی
	mouths U	ادا و اصول در اوردن
	sail close to the wind U	اندکی از اصول تجاوزکردن
	monarchism U	اصول سلطنت مستقل
	manichaeanism U	اصول فلسفه مانی
	principles of islamic economics U	اصول اقتصاد اسلامی
	revivalism U	اصول بیداری مذهبی
	modernism U	اصول تجدد نوگرایی
	pauli U	اصول مذهبی پولس
	liberalism U	اصول ازادی خواهی
	mouthing U	ادا و اصول در اوردن
	mouthed U	ادا و اصول در اوردن
	principles of economics U	اصول علم اقتصاد
	principle of criminal procedure U	اصول محاکمات جزائی
	principle of civil litigation U	اصول محاکمات مدنی
	principled U	دارای اصول وعقاید
	to do v to one's principles U	برخلاف اصول خودرفتارکردن
	Euclid's Elements U	اصول اقلیدس [ریاضی]
	planning principles U	اصول برنامه ریزی
	to pull a wry face U	اداو اصول دراوردن
	psychologism U	پیروی از اصول روانی
	probity U	پیروی دقیق از اصول
	individualism U	اصول استقلال فردی
	telephone switching technique U	اصول اتصالات تلفنی
	moralist U	معتقد به اصول اخلاق
	moralists U	معتقد به اصول اخلاق
	mouth U	ادا و اصول در اوردن
	mutualist U	طرفدار اصول همدستی
	code of procedure U	قانون اصول محاکمات
	asceticism U	اصول ریاضت و مرتاضی
	naturalistic U	موافق با اصول طبیعی
	ex post facto U	شامل اصول گذشته
	economization U	رعایت اصول اقتصادی
	musically U	مطابق اصول موسیقی
	unparliamentary U	برخلاف اصول پارلمانی
	democratism U	اصول حکومت ملی
	counter current principle U	اصول جریان متقابل
	ethics U	اصول اخلاقی اخلاقیات
	civil procedure U	اصول محاکمات حقوقی
	gradualism U	رعایت اصول تدریج
	fourteen points U	اصول چهارده گانه
	anomie U	بی توجهی به اصول دین
	technically U	مطابق اصول فنی
	anomy U	بی توجهی به اصول دین
	image shearing principle U	اصول برش تصویر
	Protestantism U	اصول ایین پروتستانت
	unnaturally U	بر خلاف اصول طبیعت
	Catholicism U	اصول مذهب کاتولیکی
	household art U	اصول خانه داری
	hierarchism U	اصول سلسله مراتب
	anticonstitutional U	مخالف اصول مشروطیت
	hedonics U	اصول خوشی ولذت
	unnatural U	بر خلاف اصول طبیعت
	Euclid's Elements U	اصول اقلیدس [ریاضی]
	scientifically U	موافق اصول علمی
	principled U	اصولی پای بند اصول
	they are t of their doctrines U	اصول خودرامحکم نگاه می دارند
	hockey U	چوگان بازی با اصول فوتبال
	modernists U	هوا خواه اصول امروزی
	syndicalism U	پیروی از اصول اتحادیه صنفی
	modernist U	هوا خواه اصول امروزی
	rascalism U	اصول بی شرفی وحقه بازی
	illiberal U	متعصب مخالف اصول ازادی
	techniques U	اصول مهارت روش فنی
	literacy U	فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
	technique U	اصول مهارت روش فنی
	accidence U	حادثه اصول صرف و نحو
	sansculottism U	پیروی از اصول انقلاب افراطی
	collectivism U	اجرای اصول اشتراکی درزندگی
	collectivist U	هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
	sanitation U	مراعات اصول بهداشت بهسازی
	moralism U	رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی