English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
euclid U اقلیدس
euclidean U وابسته به هندسه اقلیدس
it was basedon evclid U اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
root U اصول
teaching U اصول
principles U اصول
teachings U اصول
ism U : اصول
tenet U اصول
ism U اصول
roots U اصول
doctrines U اصول
doctrine U اصول
nitty-gritty U اصول
technic U اصول
copernician system U اصول کپرنیک
creationism U اصول افرینش
denial measures U اصول ممانعت
kinesiology U اصول مکانیزم
economic principles U اصول اقتصادی
constitutionalism U اصول مشروطیت
chung shin U اصول تکواندو
banking principles U اصول بانکداری
theory U اصول نظری
methodologies U علم اصول
methodology U علم اصول
politics U اصول سیاسی
abolitionist U اصول بردگی
accounting principles U اصول حسابداری
theories U اصول نظری
rational principle U اصول عقلیه
prineipal parts U اصول فعل
roots and branches U اصول وفروع
principles of religion U اصول مذهب
principles of economy U اصول اقتصاد
principles of economics U اصول اقتصاد
neodoxy U اصول نوین
nazism U اصول نازی
naziism U اصول نازی
technics U اصول فنی
mormonism U اصول mormon ها
monopolosm U اصول انحصار
monopolism U اصول انحصار
mutualism U اصول همکاری
general principles U اصول کلی
relativity principles U اصول نسبیت
functional U اصول مبادی
communism U اصول اشتراکی
technologically U اصول فنی
system U روش اصول
grimacing U ادا و اصول
dogmas U اصول عقاید
grimace U ادا و اصول
system U اصول وجود
grimaced U ادا و اصول
tenets U اصول مسلم
technological U اصول فنی
grimaces U ادا و اصول
modernism U اصول امروزی
dogma U اصول عقاید
systems U اصول وجود
tenet U اصول مرام
systems U روش اصول
doctrine U اصول حکمت
doctrines U اصول حکمت
principles of economics U اصول علم اقتصاد
economization U رعایت اصول اقتصادی
civil procedure U اصول محاکمات حقوقی
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
code of procedure U قانون اصول محاکمات
principles of islamic economics U اصول اقتصاد اسلامی
modernism U اصول تجدد نوگرایی
democratism U اصول حکومت ملی
psychologism U پیروی از اصول روانی
counter current principle U اصول جریان متقابل
probity U پیروی دقیق از اصول
liberalism U اصول ازادی خواهی
monarchism U اصول سلطنت مستقل
principled U دارای اصول وعقاید
mutualist U طرفدار اصول همدستی
principle of civil litigation U اصول محاکمات مدنی
image shearing principle U اصول برش تصویر
household art U اصول خانه داری
hierarchism U اصول سلسله مراتب
hedonics U اصول خوشی ولذت
pauli U اصول مذهبی پولس
fourteen points U اصول چهارده گانه
planning principles U اصول برنامه ریزی
ex post facto U شامل اصول گذشته
principle of criminal procedure U اصول محاکمات جزائی
manichaeanism U اصول فلسفه مانی
moralists U معتقد به اصول اخلاق
Catholicism U اصول مذهب کاتولیکی
scientifically U موافق اصول علمی
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
moralist U معتقد به اصول اخلاق
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
rationale U توضیح اصول عقاید
revivalism U اصول بیداری مذهبی
mouth U ادا و اصول در اوردن
mouthed U ادا و اصول در اوردن
mouthing U ادا و اصول در اوردن
mouths U ادا و اصول در اوردن
individualism U اصول استقلال فردی
technically U مطابق اصول فنی
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
gradualism U رعایت اصول تدریج
telephone switching technique U اصول اتصالات تلفنی
to pull a wry face U اداو اصول دراوردن
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
asceticism U اصول ریاضت و مرتاضی
fascism U اصول عقاید فاشیست
anticonstitutional U مخالف اصول مشروطیت
anomy U بی توجهی به اصول دین
anomie U بی توجهی به اصول دین
musically U مطابق اصول موسیقی
Protestantism U اصول ایین پروتستانت
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
hockey U چوگان بازی با اصول فوتبال
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
the low of criminal procedure U قانون اصول محاکمات جزایی
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
they are t of their doctrines U موافب اصول خودمی باشند
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
they are t of their doctrines U اصول خودرامحکم نگاه می دارند
sanitation U مراعات اصول بهداشت بهسازی
rascalism U اصول بی شرفی وحقه بازی
evolutionism U اصول ترقی و تکامل تدریجی
collectivist U هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
democratically U بر طبق اصول حکومت ملی
feudalist U طرفدار اصول ملوک الطوایف
spiritualists U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
modernist U هوا خواه اصول امروزی
accidence U حادثه اصول صرف و نحو
modernists U هوا خواه اصول امروزی
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
anglicanism U اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
encyclopaedism U اصول نویسندگان دایره المعارف
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
independency U اصول استقلال کلیساهای محلی
techniques U اصول مهارت روش فنی
revivalist movement U جنبش اصول بیداری مذهبی
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
spiritualist U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
kinesiological principle U اصول حرکت شناختی بدن
principled U اصولی پای بند اصول
technique U اصول مهارت روش فنی
illiberal U متعصب مخالف اصول ازادی
essenism U اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
convictism U اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
toryism U اصول وعقاید حزب محافظه کار
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
individualism U اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
feudalism U سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
accounting U اصول حسابداری برسی اصل و فرع
one of the [basic] fundamental tenets of democracy U یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
ground U بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
fusionist U هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
presbyteral U طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
legitimist U هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
time the essence of the contract U مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
ultimogeniture U اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
romanism U اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
EBNF U روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
gymnosophy U اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
thermostatics U اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
catechetics U فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
scholastically U موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
phonetic system of spelling U اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
neological U ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
preferentialism U اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
irrationlism U اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
machiavellism U اصول عقایدماکیاولی فیلسوف وسیاستمدار ایتالیایی قرن 51که فلسفه استبداد جدید نیزنامیده میشود
scientific socialism U بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
analytical engine U ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
ethic U غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
to little up to one's principl U اصول و مرام خود را اجراکردن موافق مرام خودزیستن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com