Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
principled
U
اصولی پای بند اصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
intuitivism
U
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
Other Matches
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
systematic
U
اصولی
doctrinaire
U
اصولی
underlying
U
اصولی یااساسی
materials
U
اصولی مناسب
material
U
اصولی مناسب
technical
U
اصولی اجرایی
normative
U
اصولی معیاری
fundamentals
U
مهارتهای اصولی
methodize
U
اصولی شدن
systematic code
U
رمز اصولی
systematic name
U
نام اصولی
functional finance
U
سیاست مالی اصولی
fundamental
U
اصولی مقدماتی اساسی
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
doctrinaire
U
کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
gas plasma display
U
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
monroe doctrine
U
اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
principles
U
اصول
tenet
U
اصول
root
U
اصول
roots
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
technic
U
اصول
teaching
U
اصول
doctrine
U
اصول
doctrines
U
اصول
teachings
U
اصول
ism
U
: اصول
ism
U
اصول
methodologies
U
علم اصول
mormonism
U
اصول mormon ها
relativity principles
U
اصول نسبیت
principles of economy
U
اصول اقتصاد
principles of economics
U
اصول اقتصاد
theories
U
اصول نظری
theory
U
اصول نظری
kinesiology
U
اصول مکانیزم
politics
U
اصول سیاسی
economic principles
U
اصول اقتصادی
methodology
U
علم اصول
banking principles
U
اصول بانکداری
chung shin
U
اصول تکواندو
roots and branches
U
اصول وفروع
monopolism
U
اصول انحصار
technics
U
اصول فنی
abolitionist
U
اصول بردگی
rational principle
U
اصول عقلیه
constitutionalism
U
اصول مشروطیت
copernician system
U
اصول کپرنیک
monopolosm
U
اصول انحصار
creationism
U
اصول افرینش
prineipal parts
U
اصول فعل
denial measures
U
اصول ممانعت
principles of religion
U
اصول مذهب
general principles
U
اصول کلی
communism
U
اصول اشتراکی
functional
U
اصول مبادی
grimaced
U
ادا و اصول
doctrines
U
اصول حکمت
grimaces
U
ادا و اصول
tenets
U
اصول مسلم
dogmas
U
اصول عقاید
dogma
U
اصول عقاید
grimacing
U
ادا و اصول
nazism
U
اصول نازی
naziism
U
اصول نازی
system
U
روش اصول
tenet
U
اصول مرام
systems
U
اصول وجود
systems
U
روش اصول
doctrine
U
اصول حکمت
system
U
اصول وجود
grimace
U
ادا و اصول
accounting principles
U
اصول حسابداری
mutualism
U
اصول همکاری
technological
U
اصول فنی
technologically
U
اصول فنی
neodoxy
U
اصول نوین
modernism
U
اصول امروزی
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
manichaeanism
U
اصول فلسفه مانی
hierarchism
U
اصول سلسله مراتب
code of procedure
U
قانون اصول محاکمات
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
household art
U
اصول خانه داری
hedonics
U
اصول خوشی ولذت
principles of economics
U
اصول علم اقتصاد
mutualist
U
طرفدار اصول همدستی
image shearing principle
U
اصول برش تصویر
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
principles of islamic economics
U
اصول اقتصاد اسلامی
democratism
U
اصول حکومت ملی
pauli
U
اصول مذهبی پولس
principled
U
دارای اصول وعقاید
probity
U
پیروی دقیق از اصول
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
individualism
U
اصول استقلال فردی
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
mouth
U
ادا و اصول در اوردن
modernism
U
اصول تجدد نوگرایی
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
to pull a wry face
U
اداو اصول دراوردن
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
Protestantism
U
اصول ایین پروتستانت
mouthed
U
ادا و اصول در اوردن
mouthing
U
ادا و اصول در اوردن
mouths
U
ادا و اصول در اوردن
musically
U
مطابق اصول موسیقی
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
technically
U
مطابق اصول فنی
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
scientifically
U
موافق اصول علمی
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
rationale
U
توضیح اصول عقاید
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
asceticism
U
اصول ریاضت و مرتاضی
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
rascalism
U
اصول بی شرفی وحقه بازی
sanitation
U
مراعات اصول بهداشت بهسازی
unmorality
U
عدم مراعات اصول اخلاقی
revivalist movement
U
جنبش اصول بیداری مذهبی
they are t of their doctrines
U
موافب اصول خودمی باشند
they are t of their doctrines
U
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
the low of criminal procedure
U
قانون اصول محاکمات جزایی
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
spiritualists
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
modernist
U
هوا خواه اصول امروزی
modernists
U
هوا خواه اصول امروزی
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
encyclopaedism
U
اصول نویسندگان دایره المعارف
evolutionism
U
اصول ترقی و تکامل تدریجی
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
feudalist
U
طرفدار اصول ملوک الطوایف
democratically
U
بر طبق اصول حکومت ملی
spiritualist
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
anglicanism
U
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
collectivist
U
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
technique
U
اصول مهارت روش فنی
kinesiological principle
U
اصول حرکت شناختی بدن
techniques
U
اصول مهارت روش فنی
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
independency
U
اصول استقلال کلیساهای محلی
accidence
U
حادثه اصول صرف و نحو
accounting
U
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
convictism
U
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
to preach moral principles
U
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
toryism
U
اصول وعقاید حزب محافظه کار
individualism
U
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
feudalism
U
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
U
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
ground
U
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
insurrectionism
U
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
idols of the theatre
U
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
fusionist
U
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
physico theology
U
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
presbyteral
U
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
prettyism
U
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
ultimogeniture
U
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
EBNF
U
روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
methodize
U
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
time the essence of the contract
U
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
gymnosophy
U
اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
thermostatics
U
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
This is contray to all moral principles ( codes ) .
U
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
scholastically
U
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
neological
U
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com