English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 23 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
normative U اصولی معیاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double standard U نظام دو معیاری
cpu U که معیاری برای سرعت کامپیوتر است
doctrinaire U اصولی
systematic U اصولی
methodize U اصولی شدن
systematic code U رمز اصولی
systematic name U نام اصولی
fundamentals U مهارتهای اصولی
underlying U اصولی یااساسی
technical U اصولی اجرایی
material U اصولی مناسب
materials U اصولی مناسب
fundamental U اصولی مقدماتی اساسی
functional finance U سیاست مالی اصولی
principled U اصولی پای بند اصول
urban bundle U بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
doctrinaire U کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
gas plasma display U صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
monroe doctrine U اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
intuitivism U اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com