English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retrieve U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieves U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reformatory schools U کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
edified U تهذیب کردن
refines U تهذیب کردن
regenerated U تهذیب کردن
regenerates U تهذیب کردن
regenerate U تهذیب کردن
edifies U تهذیب کردن
edify U تهذیب کردن
refine U تهذیب کردن
regenerating U تهذیب کردن
revise U اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises U اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising U اصلاح کردن اصلاح نمودن
gained U حصول تحصیل منفعت کردن
gain U حصول تحصیل منفعت کردن
gains U حصول تحصیل منفعت کردن
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
polish U تهذیب
reformation U تهذیب
edification U تهذیب
refinement U تهذیب
refinements U تهذیب
polishes U تهذیب
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
edification U تهذیب اخلاق
cultivation U تهذیب ترویج
edifying U تهذیب کننده
edificatory U تهذیب کننده
recoveries U حصول
recovery U حصول
gains U حصول
gain U حصول
procuration U حصول
reaches U حصول
procuance U حصول
gained U حصول
reaching U حصول
reached U حصول
reach U حصول
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
self correcting U خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
regeneration U نوزایش تهذیب اخلاق
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
emends U اصلاح کردن
accords U اصلاح کردن
accord U اصلاح کردن
accomodate U اصلاح کردن
accorded U اصلاح کردن
revising U حک و اصلاح کردن
revises U حک و اصلاح کردن
accommodate U اصلاح کردن
rectifies U اصلاح کردن
modifying U اصلاح کردن
accommodated U اصلاح کردن
rectified U اصلاح کردن
to sct aright U اصلاح کردن
revise U حک و اصلاح کردن
accommodates U اصلاح کردن
rectify U اصلاح کردن
amended U اصلاح کردن
emended U اصلاح کردن
emend U اصلاح کردن
redress U اصلاح کردن
meliorate U اصلاح کردن
modifies U اصلاح کردن
amending U اصلاح کردن
redressed U اصلاح کردن
amend U اصلاح کردن
modify U اصلاح کردن
emending U اصلاح کردن
redresses U اصلاح کردن
altering U اصلاح کردن
alters U اصلاح کردن
alter U اصلاح کردن
filed U اصلاح کردن
file U اصلاح کردن
altered U اصلاح کردن
attainments U حصول اکتساب
accessed U وسیله حصول
acquirable U قابل حصول
attainment U حصول اکتساب
unachievable U غیرقابل حصول
obtainable U قابل حصول
attainability U قابلیت حصول
get at able U قابل حصول
accesses U وسیله حصول
accessing U وسیله حصول
access U وسیله حصول
procurable U قابل حصول
overrefinement U تهذیب بسیار اراستگی فراوان
To get a haitcut. U اصلاح کردن (موی سر )
interbreed U اصلاح نژاد کردن
linebreed U اصلاح نژادی کردن
touch up <idiom> U اصلاح کردن تغییرات
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
reforms U اصلاح اساسی کردن یا شدن
reform U اصلاح اساسی کردن یا شدن
To get a shave. U اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
reloading U پر کردن مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reload U پر کردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
remelt U ذوب کردن مجدد
subdevice U بخش کردن مجدد
subdevice U قسمت کردن مجدد
reconditioning U شرطی کردن مجدد
reprecipitation U رسوب کردن مجدد
reproduction U تولید کردن مجدد
reproductions U تولید کردن مجدد
redesign U طراحی مجدد کردن
unobtainable U بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
to mend matters U کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
He cut himself while shaving. U موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
refer U مراجعه کردن بازدید مجدد
refers U مراجعه کردن بازدید مجدد
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
referred U مراجعه کردن بازدید مجدد
righting U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
right U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
rectify U یکسو کردن اصلاح کردن
right U درست کردن اصلاح کردن
ameliorate U اصلاح کردن چاره کردن
modifying U اصلاح کردن مناسب کردن
reclaims U مرمت کردن اصلاح کردن
remedying U اصلاح کردن جبران کردن
dulcify U ملایم کردن اصلاح کردن
ameliorated U اصلاح کردن چاره کردن
rectifies U یکسو کردن اصلاح کردن
reclaim U مرمت کردن اصلاح کردن
reclaiming U مرمت کردن اصلاح کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
righting U درست کردن اصلاح کردن
reclaimed U مرمت کردن اصلاح کردن
ameliorates U اصلاح کردن چاره کردن
improvement U اصلاح کردن بهترسازی کردن
remedy U اصلاح کردن جبران کردن
bunt U الک کردن اصلاح کردن
modify U اصلاح کردن مناسب کردن
remedies U اصلاح کردن جبران کردن
remedied U اصلاح کردن جبران کردن
to mend or end U اصلاح کردن یا موقوف کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
correct U اصلاح کردن تادیب کردن
correcting U اصلاح کردن تادیب کردن
corrects U اصلاح کردن تادیب کردن
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improvements U اصلاح کردن بهترسازی کردن
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
modifies U اصلاح کردن مناسب کردن
ameliorating U اصلاح کردن چاره کردن
rectified U یکسو کردن اصلاح کردن
best power mixture U نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
reboot U بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
best economy mixture U نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
write permit ring U چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
nonerasable storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
garbage U سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
melioration U اصلاح
emendation U اصلاح
correction U اصلاح
reformation U اصلاح
repair U اصلاح
alternation U اصلاح
improvements U اصلاح
repaired U اصلاح
shavind U اصلاح
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com