Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
institutional reforms
U
اصلاحات نهادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inborn
U
نهادی
naturals
U
نهادی
natural
U
نهادی
institutional
U
نهادی
characteristically
U
نهادی
characteristic
U
نهادی
institutional economics
U
اقتصاد نهادی
institutional factors
U
عوامل نهادی
institutional structure
U
ساختار نهادی
institutional monopoly
U
انحصار نهادی
institutionalization
U
نهادی کردن
institutionalization
U
نهادی شدن به پناهگاه سپردن
reformation
U
اصلاحات
land reform
U
اصلاحات ارضی
improved
U
اصلاحات کردن
obscurantist
U
مخالف اصلاحات
improve
U
اصلاحات کردن
improves
U
اصلاحات کردن
improving
U
اصلاحات کردن
land reforms
U
اصلاحات ارضی
obscurant
U
بغرنج مخالف اصلاحات
radical
U
طرفدار اصلاحات اساسی
reforms
U
اصلاحات تجدید سازمان
reform
U
اصلاحات تجدید سازمان
to instigate a programme of reforms
U
بر انگیختن برنامه اصلاحات
radicals
U
طرفدار اصلاحات اساسی
reform movement
U
جنبش یا نهضت برای اصلاحات
capital budget
U
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
reformer
U
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers
U
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
utopianism
U
تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
aircraft alternation
U
اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
utopism
U
خیالبافی تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com