Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
varia
U
اشیا گوناگون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
things
U
اشیا
resistivity
U
مقاومت اشیا
omnium gatherum
U
مجموعه اشیا
UFOs
U
اشیا پرنده ناشناس
UFO
U
اشیا پرنده ناشناس
aggregates
U
مجموعهای از اشیا داده
aggregate
U
مجموعهای از اشیا داده
replaceable thing
U
اموال یا اشیا مثلی
contrabanded goods
U
اموال و اشیا قاچاق
overstuff
U
با اشیا زیاد انباشتن
priceable things
U
اموال یا اشیا قیمتی
bric-a-brac
U
[اشیا عتیقه و هنری کوچک]
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی مطبوع بودن
[اشیا]
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی دلپذیر بودن
[اشیا]
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی سازگار بودن
[اشیا]
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
rougher
U
دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
sundry
U
گوناگون
sundries
U
گوناگون
heterochromous
U
گوناگون
miscellaneous
U
گوناگون
various
U
گوناگون
variegated
U
گوناگون
multifarious
U
گوناگون
varicolored
U
گوناگون
variate
U
گوناگون
multiple
U
گوناگون
diverse
U
گوناگون
varied
U
گوناگون
protean
U
گوناگون
mixtilineal
U
گوناگون خط
pied
U
گوناگون
odd and ends
U
گوناگون
damage
U
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
planar
U
اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
undervarious
U
بعناوین گوناگون
varietal
U
گوناگون پر از تنوعات
versicolor
U
برنگهای گوناگون
under various titles
U
به عناوین گوناگون
varia
U
مطالب گوناگون
wide-ranging
U
متنوع - گوناگون
diversifies
U
گوناگون ساختن
diversify
U
گوناگون ساختن
diversified
U
گوناگون ساختن
diversifying
U
گوناگون ساختن
oddments
U
مواد گوناگون
multiple
U
چندلا گوناگون
variegated colours
U
رنگهای گوناگون
here and there
<idiom>
U
درمکانهای گوناگون
variant
U
گوناگون مختلف
miscellaneously
U
بطور گوناگون
positive
U
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
electrostatic
U
مراجعه به وسایلی با استفاده از خصوصیات بار الکتریکی اشیا
miscellany
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
variform
U
گوناگون مختلف الشکل
miscellanies
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
sundry
U
اقلام متفرقه گوناگون
polyphagia
U
خورنده غذاهای گوناگون
heterochromous
U
دارای رنگهای گوناگون
manifoldly
U
بطور متعدد یا گوناگون
humoursomeness
U
حالات ویژه گوناگون
various books
U
کتابهای گوناگون یا مختلف
object
U
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objected
U
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objecting
U
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects
U
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objects
U
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects
U
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
symposiums
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
polyvalent
U
دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
job lot
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
job lots
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
varied
U
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
catchall
U
فرف یامخزن اشیاء گوناگون
symposium
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposia
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
perspectives
U
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspective
U
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
omnibus bill
U
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
redundancy
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
moto scramble
U
مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
multi purpose vehicle
U
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
redundancies
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
Reforms are needed in various directions.
U
تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
opened
U
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open
U
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
Are there any antiquities here?
U
آیا اینجا آثار باستانی
[اشیا عتیقه و جاهای قدیمی]
وجود دارد؟
record
U
هر نوع صفحه یانوار یا اشیا مشابهای که برای ضبط و پخش صدا بکاررود
opens
U
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
universal provider
U
سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
varriform
U
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
He gets paid wering different hats .
U
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
subsidy
U
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
notification message
U
پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
heteromorphic
U
جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
hexapla
U
کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
input output table
U
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
instructional computing
U
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
garnishment
U
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
boilerplate
U
قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
maypole
U
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
outliner
U
برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
object oriented
U
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
hypercard
U
نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
p system
U
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
ringing the changes
U
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
Of all sorts. Of every description.
U
جور واجور ( جور به جور ؟ گوناگون )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com