English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
harness U اشیاء تهیه کردن
harnessed U اشیاء تهیه کردن
harnessing U اشیاء تهیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
dog down U بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
castellation U تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
thing U اشیاء
procure U تهیه کردن
supplied U تهیه کردن
catering U تهیه کردن
processes U تهیه کردن
blends U تهیه کردن
prepares U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
cater U تهیه کردن
catered U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
caters U تهیه کردن
preparing U تهیه کردن
supplying U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
administered U تهیه کردن
procured U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
affords U تهیه کردن
procures U تهیه کردن
process U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
afforded U تهیه کردن
afford U تهیه کردن
to find in U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
provide U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
provides U تهیه کردن
administers U تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
valuable goods U اشیاء بهادار
hidden objects U اشیاء پنهان
prohibited goods U اشیاء ممنوع
equipollent U اشیاء هم قوه
turnery U اشیاء تراشیدنی
still life U نقش اشیاء
consumer goods U اشیاء مصرفی
valuable goods U اشیاء باارزش
odds and ends <idiom> U اشیاء جوروباجور
means objects U اشیاء وسیله
programmes U برنامه تهیه کردن
extemporized U فورا تهیه کردن
funded U تهیه وجه کردن
conserve U کنسرو تهیه کردن
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
extemporizing U فورا تهیه کردن
getting U تهیه کردن فهمیدن
fund U تهیه وجه کردن
processes U تهیه و تولید کردن
conserves U کنسرو تهیه کردن
extemporizes U فورا تهیه کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
enable U تهیه کردن برای
program U برنامه تهیه کردن
extemporises U فورا تهیه کردن
conserved U کنسرو تهیه کردن
enabled U تهیه کردن برای
bill U تهیه کردن صورتحساب
effigy U تمثال تهیه کردن
preparations U تهیه کردن اتش
gets U تهیه کردن فهمیدن
extemporised U فورا تهیه کردن
preparation U تهیه کردن اتش
effigies U تمثال تهیه کردن
enabling U تهیه کردن برای
extemporize U فورا تهیه کردن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
bills U تهیه کردن صورتحساب
programs U برنامه تهیه کردن
programme U برنامه تهیه کردن
extemporising U فورا تهیه کردن
process U تهیه و تولید کردن
conserving U کنسرو تهیه کردن
triplicate U در سه نسخه تهیه کردن
get U تهیه کردن فهمیدن
enables U تهیه کردن برای
quadruplicate U در چهارنسخه تهیه کردن
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
gew gaw U اشیاء قشنگ بی مصرف
reliquaries U جعبه اشیاء متبرکه
sacrilege U سرقت اشیاء مقدسه
reliquary U جعبه اشیاء متبرکه
bric a brac U اشیاء کهنه وعتیقه
achate U اشیاء خریداری شده
to draw up U تهیه کردن درصف اوردن
circumstantiate U امارات لازمه را تهیه کردن
boss U نقش برجسته تهیه کردن
mush U حریره اردذرت تهیه کردن
to raise funds U تهیه وجه یاسرمایه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
handwrite U نسخه خطی تهیه کردن
scabble U زمخت وناصاف تهیه کردن
bosses U نقش برجسته تهیه کردن
aminister U تهیه کردن بکار بردن
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
draft U تهیه کردن پیش نویس
drafted U تهیه کردن پیش نویس
drafts U تهیه کردن پیش نویس
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
bossed U نقش برجسته تهیه کردن
bossing U نقش برجسته تهیه کردن
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
catchall U فرف یامخزن اشیاء گوناگون
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
abandonee U صاحب اشیاء ترک شده
microstructure U ساختمان میکروسکپی اشیاء یابافت ها
finance U علم دارایی تهیه پول کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financed U علم دارایی تهیه پول کردن
develops U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
preparative U تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
revictual U دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
munition U تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
financing U علم دارایی تهیه پول کردن
develop U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
finances U علم دارایی تهیه پول کردن
phantasmagorias U منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
phantasmagoria U منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
mekeready U تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
formulation U تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
comparator U دستگاه اندازه گیری وسنجش وقیاس اشیاء
scrimshaw U اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
doppler radar U رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
safe deposit U صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
finances U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finance U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financed U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
make U تهیه کردن طرح کردن
furnishing U مزین کردن تهیه کردن
put out U تهیه کردن اشفته کردن
to draw out U تهیه کردن طرح کردن
furnish U مزین کردن تهیه کردن
furnishes U مزین کردن تهیه کردن
To make reservations. To book seats. U جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
makes U تهیه کردن طرح کردن
micrometer caliper U پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز
false parallax U تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
flea markets U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
periscopes U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscope U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
spasur U سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
fetish U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
stroke writer U ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
fetishes U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
z scale U نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
sprites U اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
spectrozonal photography U عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
hyperfocal distance U مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com