English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ground detector U اشکارساز زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ground detector U اشکارساز اتصال با زمین
ground indicator U اشکارساز اتصال با زمین
Other Matches
detectors U اشکارساز
detector U اشکارساز
mixers U اشکارساز
mixer U اشکارساز
first detector U اشکارساز
second detector U اشکارساز
phase detector U اشکارساز فاز
linear detector U اشکارساز خطی
fault detector U اشکارساز خطا
maximum detector U اشکارساز حداکثر
contact detector U اشکارساز کنتاکتی
crystal detector U اشکارساز بلورین
nuclear detector U اشکارساز هستهای
electrolytic detector U اشکارساز الکترولیتی
crystal set U اشکارساز کریستالی
current detector U اشکارساز جریان
regenerative detector U اشکارساز تشدیدی
precipitating factor U عامل اشکارساز
ratio detector U اشکارساز نسبت
video detector U اشکارساز ویدئو
detecting crystal U بلور اشکارساز
detector circuit U مدار اشکارساز
detector tube U لامپ اشکارساز
crystal set U گیرنده اشکارساز
phase discriminator U اشکارساز فاز
gas detector U اشکارساز گازی
grid detector U اشکارساز شبکه
frequency demodulator U اشکارساز فرکانس
grid current rectifier U اشکارساز شبکه
lindberg detector U اشکارساز لیندبرگ
h.f.d U اشکارساز شعلهای هیدروژنی
hydrogen flame detector U اشکارساز شعلهای هیدروژن
crankcase mist detector U اشکارساز الودگی روغن
electron capture detector U اشکارساز الکترون گیراندازی
barrier layer detector U اشکارساز لایه سدی
flame ionization detector U اشکارساز یونش شعلهای
fire detection system U سیستم اشکارساز حریق
vacuum tube detector U اشکارساز با لامپ خلاء
f.i.d U اشکارساز یونش شعلهای
sweep potential detector U اشکارساز جاروکننده پتانسیلی
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
impluse modulator U اشکارساز ضربه جریان مدولاتور ایمپولز
insulation detector U دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
magnetic deflector U یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
graze U زمین
norland U زمین
land n U زمین
earth U زمین
grazed U زمین
grazes U زمین
ground line U خط زمین
land U زمین
extra terrestrial U زمین
grass roots U کف زمین
acres U زمین
acre U زمین
soil U زمین
rooter U زمین کن
soiling U زمین
ground surface U کف زمین
earthing U زمین
lackland U بی زمین
geodetically U زمین
earths U زمین
soils U زمین
tellus U زمین
cinder tracks U زمین دو
ground U کف زمین
floors U کف زمین
terrain U زمین
domains U زمین
aerospace U جو زمین
domain U زمین
floor U کف زمین
floored U کف زمین
floor U کف زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
ground U : زمین
ground U زمین
real estate U زمین
this earthly round U زمین
globe U زمین
fielded U زمین
field U زمین
fields U زمین
globes U زمین
cinder track U زمین دو
geotherm U همدمای زمین
ended U زمین حریف
end U زمین حریف
crusts U پوسته زمین
ground conection U اتصال زمین
geodesy U زمین سنجی
crust U پوسته زمین
geochemistry U زمین شیمی
flat ground U زمین تخت
ground cushion U بالشتک زمین
foreland U زمین جلوامده
flat ground U زمین مسطح
ends U زمین حریف
faulted U شکست زمین
fault U شکست زمین
palsy U زمین گیری
landfall U ریزش زمین
surface-to-air U زمین به هوا
landfalls U ریزش زمین
field hockey U زمین هاکی
isogeotherm U همدمای زمین
geological U زمین شناختی
geological U زمین شناسی
feature line U خط عوارض زمین
field of play U زمین بازی
geology U زمین شناسی
faults U شکست زمین
floors U محدوده زمین
geosphere U زمین سپهر
speculation U زمین خواری
bogs U زمین باطلاقی
bog U زمین باطلاقی
borderlands U زمین سرحدی
gridition U زمین فوتبال
lairds U صاحب زمین
laird U صاحب زمین
geotropism U زمین گرایی
glebe U زمین وقف
glebe U زمین خاک
graben U فرو زمین
gridiron U زمین فوتبال
geotaxis U زمین گرایی
paralysis U زمین گیری
borderland U زمین سرحدی
geostrategy U زمین شناسی
soccer field U زمین فوتبال
floored U محدوده زمین
geoid U زمین وار
uplands U زمین بلند
geoid U زمین دیسه
geoisotherm U همدمای زمین
floor U محدوده زمین
uplands U زمین کوهستانی
geolatry U زمین پرستی
greenside U در مجاورت زمین
grass U زمین چمن
earth electrode U الکترد زمین
border land U زمین مرزی
difficult terrain U زمین دو عارضه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com