English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seize U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
To take advantage of an opportunity. U از فرصت استفاده کردن
to play one's card well U از فرصت خود استفاده کامل کردن
steals U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
steal U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
run-in U دستگیر کردن
pinches U دستگیر کردن
run-ins U دستگیر کردن
run in U دستگیر کردن
pinch U دستگیر کردن
take captive U دستگیر کردن
captive U دستگیر کردن
nab U دستگیر کردن
nabbed U دستگیر کردن
nabbing U دستگیر کردن
nabs U دستگیر کردن
arrested U دستگیر کردن
arrest U دستگیر کردن
arrests U دستگیر کردن
captives U دستگیر کردن
to take prisoner U دستگیر کردن
nailed U دستگیر کردن
nail U دستگیر کردن
apprehends U دستگیر کردن
apprehending U دستگیر کردن
apprehended U دستگیر کردن
apprehend U دستگیر کردن
distrain U دستگیر کردن
nails U دستگیر کردن
detain U بازداشت کردن دستگیر کردن
detaining U بازداشت کردن دستگیر کردن
detained U بازداشت کردن دستگیر کردن
detains U بازداشت کردن دستگیر کردن
to take somebody in custody U کسی را دستگیر کردن
capturing U دستگیر کردن دستگیری
captures U دستگیر کردن دستگیری
pick up <idiom> U دستگیر کردن شخص
capture U دستگیر کردن دستگیری
run (someone) in <idiom> U به زندان بردن ،دستگیر کردن
totake U شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
evades U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
make time U فرصت کردن
gain opportunity U اغتنام فرصت کردن
engross U جلب کردن اشغال کردن
indwell U اشغال کردن
occupations U اشغال کردن
fill up U اشغال کردن
occupy U اشغال کردن
occupying U اشغال کردن
take up U اشغال کردن
to take up U اشغال کردن
to fill up U اشغال کردن
occupies U اشغال کردن
occupation U اشغال کردن
deliberate breaching U پاک کردن با فرصت میدان مین
scavenge U در اشغال کاوش کردن
occupation of position U اشغال موضع کردن
scavenges U در اشغال کاوش کردن
scavenged U در اشغال کاوش کردن
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
racking U تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
wind U سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
winds U سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
spoliation U تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
job U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
imposes U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
impose U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
operates U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
ill treat U سوء استفاده کردن ضایع کردن
to take time by the forelock U فرصت راغنیمت شمردن فرصت
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
untenable U اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
abuse U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abuses U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abusing U سو استفاده کردن از ضایع کردن
use U استفاده کردن استعمال کردن
uses U استفاده کردن استعمال کردن
abused U سو استفاده کردن از ضایع کردن
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
fragmentation U حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
to make much of U استفاده کردن از
to make use of U استفاده کردن از
put upon U استفاده کردن از
utilises U استفاده کردن از
to play upon U سو استفاده کردن از
employs U استفاده کردن
to take a of U استفاده کردن از
utilizing U استفاده کردن از
utilised U استفاده کردن از
utilizes U استفاده کردن از
utilize U استفاده کردن از
utilising U استفاده کردن از
employing U استفاده کردن
employed U استفاده کردن
put-upon U استفاده کردن از
to trade on U سو استفاده کردن از
to a. one self of U استفاده کردن از
employ U استفاده کردن
misuse U سوء استفاده کردن از
misusing U سوء استفاده کردن از
to seize the opportunity U ازموقع استفاده کردن
strain U سوء استفاده کردن از
trade on U سوء استفاده کردن از
do up U اماده استفاده کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
strains U سوء استفاده کردن از
uses U مصرف استفاده کردن
solarize U استفاده کردن از نورافتاب
to tread on somebody's foot <idiom> U از کسی سو استفاده کردن
to work out U منتهای استفاده را کردن از
use U مصرف استفاده کردن
misused U سوء استفاده کردن از
misuses U سوء استفاده کردن از
impose upon U سوء استفاده کردن از
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
play on U سوء استفاده کردن از
take advantage U سوء استفاده کردن از
exercise one's veto U از حق وتو استفاده کردن
to profit by the accasion U از موقع استفاده کردن
make much of U استفاده زیاد کردن از
use up <idiom> U استفاده کامل کردن
done with <idiom> U تمام کردن استفاده از چیزی
to play it U با وسائل پست سو استفاده کردن از
to lay hold on U استفاده ازضعف کسی کردن
to use these rules U از این قاعده ها استفاده کردن
to play U با وسائل پست سو استفاده کردن
talk down to someone <idiom> U از کلمات ساده استفاده کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
misfeasance U سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simplest U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
lincense or cence U مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
simple U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
clears U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simpler U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
trail U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
exploitation U بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
trailed U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trails U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
redundancies U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
cable weft U پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
auditing U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audit U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audits U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
roller U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
rollers U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
audited U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
usufruct U از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com