Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rejoinder
U
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders
U
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
U
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
consorting
U
مصاحب
companionate
U
مصاحب
consorted
U
مصاحب
fere
U
مصاحب
consort
U
مصاحب
consorts
U
مصاحب
accompanier
U
همراه مصاحب
unaccompanied
U
بدون مصاحب
bachelors
U
مجرد
lone
U
مجرد
solitary
U
مجرد
noumenon
U
مجرد
metaphisical
U
مجرد
bachelor
U
مجرد
absolute
U
مجرد
soles
U
مجرد
single
U
مجرد
sole
U
مجرد
absolutes
U
مجرد
immaterial
U
مجرد
unmarried
U
مجرد
abstracting
U
مجرد
abstracts
U
مجرد
abstract
U
مجرد
discrete
U
مجرد
celibate
U
مجرد
wifeless
U
مجرد
an abstroct number
U
عدد مجرد
formal logic
U
منطق مجرد
incorporeal
U
مجرد معنوی
bachelor
U
مرد مجرد
bachelors
U
مرد مجرد
sequestered life
U
زندگی مجرد
solitary confinement
U
زندان مجرد
incommunicado
U
در حبس مجرد
sweatbox
U
زندان مجرد
candidate
U
خواهان
plaintiffs
U
خواهان
demandant
U
خواهان
actors
U
خواهان
desirous
U
خواهان
actor
U
خواهان
plaintiff
U
خواهان
petitioners
U
خواهان
petitioner
U
خواهان
complainant
U
خواهان
complainants
U
خواهان
candidates
U
خواهان
pursuer
U
خواهان
pursuers
U
خواهان
fond
U
خواهان
fonder
U
خواهان
wishful
U
خواهان
fondest
U
خواهان
abstract algebra
U
جبر مجرد
[ریاضی]
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
bachelor quarters
U
منازل افراد مجرد
incorporal
U
مجرد غیر محسوس
plaintiff and defendant
U
خواهان وخوانده
willing
U
حاضر خواهان
studious
U
مشتاق خواهان
plaintiff
U
خواهان
[قانون]
complainant
[British E]
U
خواهان
[قانون]
pursuer
[Scottish English]
U
خواهان
[قانون]
petitioner
[divorce proceedings]
U
خواهان
[قانون]
claimant
[arbitration proceedings]
U
خواهان
[قانون]
bach
U
مجرد و عزب زندگی کردن
pluriliteral
U
رباعی مجردیا خماسی مجرد
is he still single?
U
ایا هنوزعزب یا مجرد است
abstractly
U
بطور مجرد بخودی خود
individual
U
مجرا یا مربوط به شخص مجرد
individuals
U
مجرا یا مربوط به شخص مجرد
surrebutter
U
اخرین پاسخ خواهان
libellant
U
دادخواست دهنده خواهان
secta
U
ادله خواهان دعوی
libelant
U
دادخواست دهنده خواهان
cod
U
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
persona
U
اشخاص یک کتاب
omnium gatherum
U
مجموعه اشخاص
knowledge of persons
U
شناسایی اشخاص
displaced persons
U
اشخاص پناهنده
few men
U
اشخاص کمی
great persons
U
اشخاص بزرگ
many persons
U
خیلی اشخاص
many people
U
خیلی اشخاص
many a man
U
بسا اشخاص
person perception
U
ادراک اشخاص
personae
U
اشخاص یک کتاب
these people
U
این اشخاص
personas
U
اشخاص یک کتاب
artificial persons
U
اشخاص حقوقی
natural persons
U
اشخاص طبیعی
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
non suit
U
ترک دعوی به وسیله خواهان
libllant
U
خواهان یا شاکی دعوی افترا
blacklisting
U
صورت اشخاص بدحساب
to suck eggs
U
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
blacklisted
U
صورت اشخاص بدحساب
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
blacklists
U
صورت اشخاص بدحساب
criss-crosses
U
امضای اشخاص بیسواد
blacklist
U
صورت اشخاص بدحساب
criss-crossing
U
امضای اشخاص بیسواد
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
panel
U
صورت اسامی اشخاص
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
panels
U
صورت اسامی اشخاص
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
dog paddle
U
شنای اشخاص مبتدی
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
plea
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
replication
U
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
pleas
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
relicta verificatione
U
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
particulars
U
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
high-powered
U
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
sucker list
<idiom>
U
لیستی از اشخاص ساده لوح
subjects of international law
U
اشخاص حقوق بین الملل
common touch
U
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
dais
U
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
intelligentsia
U
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
One must not judge by appearances .
U
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
plea of tender
U
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
damage
U
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
mixed laws
U
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
acidosis
U
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
trespassing
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
trespasses
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
demurrer
U
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
bouncers
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncer
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
credit union
U
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
camp follower
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp followers
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors
U
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
plea in abatement
U
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
origin writ
U
ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
talent scouts
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
vampire
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
vampires
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
tendered
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
prolixity
U
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
tendering
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
garnishment
U
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
animism
U
اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
brief
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com