Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
natural persons
U
اشخاص طبیعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physiographic
U
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
U
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
many persons
U
خیلی اشخاص
great persons
U
اشخاص بزرگ
person perception
U
ادراک اشخاص
displaced persons
U
اشخاص پناهنده
many people
U
خیلی اشخاص
artificial persons
U
اشخاص حقوقی
these people
U
این اشخاص
few men
U
اشخاص کمی
many a man
U
بسا اشخاص
personas
U
اشخاص یک کتاب
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
persona
U
اشخاص یک کتاب
omnium gatherum
U
مجموعه اشخاص
knowledge of persons
U
شناسایی اشخاص
personae
U
اشخاص یک کتاب
panel
U
صورت اسامی اشخاص
blacklists
U
صورت اشخاص بدحساب
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
to suck eggs
U
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
blacklisted
U
صورت اشخاص بدحساب
blacklist
U
صورت اشخاص بدحساب
dog paddle
U
شنای اشخاص مبتدی
blacklisting
U
صورت اشخاص بدحساب
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
panels
U
صورت اسامی اشخاص
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
criss-crosses
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing
U
امضای اشخاص بیسواد
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
common touch
U
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
sucker list
<idiom>
U
لیستی از اشخاص ساده لوح
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
high-powered
U
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
subjects of international law
U
اشخاص حقوق بین الملل
One must not judge by appearances .
U
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
dais
U
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
intelligentsia
U
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
mixed laws
U
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
damage
U
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
acidosis
U
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
credit union
U
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
bouncer
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncers
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
camp follower
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp followers
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors
U
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
vampire
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
talent scouts
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scout
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
innate
U
طبیعی
natural bridge
U
پل طبیعی
natural right
U
حق طبیعی
silvan
U
طبیعی
home born
U
طبیعی
normal
U
طبیعی
natural foundation
U
پی طبیعی
physical
U
طبیعی
natural
U
طبیعی
crude copper
U
مس طبیعی
indigenous
U
طبیعی
homebred
U
طبیعی
naturals
U
طبیعی
sophisticate
U
غیر طبیعی
debris
U
مانده طبیعی
orthochromatic
U
رنگ طبیعی
natural disaster
U
بلایای طبیعی
so matic
U
طبیعی جسمی
tegmentum
U
پوست طبیعی
phenomenon
U
اثر طبیعی
tegmen
U
پوشش طبیعی
eupnoea
U
تنفس طبیعی
crude gas
U
گاز طبیعی
continuous climbing
U
صعود طبیعی
physio
U
پیشوند طبیعی
physiography
U
جغرافیای طبیعی
bees wax
U
موم طبیعی
au naturel
U
بحالت طبیعی
emmetropia
U
بینایی طبیعی
emmetropis
U
بینایی طبیعی
pudding stone
U
شفته طبیعی
asphaltite
U
قیر طبیعی
asphaltic bitumen
U
قیر طبیعی
supernatural
U
فوق طبیعی
apparence
U
شباهت طبیعی
resource endowment
U
منابع طبیعی
secundine naturam
U
بطور طبیعی
physico theology
U
الهیات طبیعی
natural order
U
نظم طبیعی
natural erosion
U
فرسایش طبیعی
natural endowments
U
موهبت طبیعی
natural endowment
U
موهبت طبیعی
natural economy
U
اقتصاد طبیعی
natural easement
U
حق ارتفاق طبیعی
natural disaster
U
حوادث طبیعی بد
natural competition
U
رقابت طبیعی
natural capacity
U
فرفیت طبیعی
natural bed
U
بستر طبیعی
natural asphalt
U
قیر طبیعی
natural asphalt
U
اسفالت طبیعی
natural agents
U
عوامل طبیعی
natural abundace
U
فراوانی طبیعی
natural excitation
U
تحریک طبیعی
natural frequency
U
بسامد طبیعی
natural obstacle
U
مانع طبیعی
natural number
U
عدد طبیعی
natural monopoly
U
انحصار طبیعی
natural magnet
U
مغناطیس طبیعی
natural logarithm
U
لگاریتم طبیعی
natural law
U
حقوق طبیعی
natural language
U
زبان طبیعی
natural habitat
U
بوم طبیعی
natural group
U
گروه طبیعی
natural ground
U
زمین طبیعی
natural frequency
U
فرکانس طبیعی
pozzolan earth
U
سیمان طبیعی
natrual cement
U
سیمان طبیعی
natively
U
بطور طبیعی
inartificial
U
طبیعی غیرصنعتی
in vivo
U
در محیط طبیعی
immanent justice
U
عدالت طبیعی
natural year
U
سال طبیعی
naturalistic observation
U
مشاهده طبیعی
natural person
U
شخص طبیعی
natural rubber
U
لاستیک طبیعی
hevea rubber
U
لاستیک طبیعی
nature reserve
U
اندوختگاه طبیعی
neperian logarithm
U
لگاریتم طبیعی
nonrepresentational
U
غیر طبیعی
galenite
U
سرب طبیعی
normal fault
U
گسل طبیعی
full scale
U
اندازه طبیعی
natural vibration
U
نوسان طبیعی
natural ventilation
U
تهویه طبیعی
native language
U
زبان طبیعی
natural phenomena
U
اثار طبیعی
guardian by nature
U
قیم طبیعی
natural products
U
مواد طبیعی
metaphisical
U
غیر طبیعی
natural purification
U
پالایش طبیعی
matter of course
U
چیز طبیعی
matten of course
U
چیز طبیعی
natural recharge
U
تغذیه طبیعی
natural reserves
U
ذخائر طبیعی
natural resin
U
صمغ طبیعی
natural silk
U
ابریشم طبیعی
natural sources
U
منابع طبیعی
original ground
U
زمین طبیعی
intrinsic
U
طبیعی ذهنی
life sciences
U
علوم طبیعی
physical science
U
علوم طبیعی
physically
U
با قواعد طبیعی
physios
U
پیشوند طبیعی
full-size
U
اندازه طبیعی
full size
U
اندازه طبیعی
uncanny
U
غیر طبیعی
preposterous
U
غیر طبیعی
subnormal
U
غیر طبیعی
propensity
U
تمایل طبیعی
propensities
U
تمایل طبیعی
life science
U
علوم طبیعی
naturalises
U
طبیعی شدن
naturalising
U
طبیعی شدن
trass
U
سیمان طبیعی
glaciers
U
یخچال طبیعی
glacier
U
یخچال طبیعی
trim size
U
اندازه طبیعی
physiology
U
علم طبیعی
standards
U
طبیعی یا معمولی
war of the elements
U
انقلابات طبیعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com