Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to keep the peace
U
اشتی رابرقرار داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
makepeace
U
اشتی ده
makepeace
U
اشتی جو
reconcilement
U
اشتی
reconciliation
U
اشتی
conciliation
U
اشتی
detente
U
اشتی
placation
U
اشتی
repatriates
U
اشتی باوطن
to make one'speace
U
اشتی کردن
to make peace between two men
U
دو کس را با هم اشتی دادن
placating
U
اشتی کردن
kissing kind
U
درحال اشتی
placates
U
اشتی کردن
placate
U
اشتی کردن
reconciling
U
اشتی دادن
reconcile
U
اشتی دادن
conciliates
U
اشتی دادن
repatriate
U
اشتی باوطن
repatriating
U
اشتی باوطن
conciliated
U
اشتی دادن
conciliate
U
اشتی دادن
placative
U
اشتی کننده
repatriated
U
اشتی باوطن
to be at peace
U
در اشتی بودن
pax
U
بوسه اشتی
conciliating
U
اشتی دادن
to bury the hatchet
U
اشتی کردن
to make it up
U
اشتی کردن
irreconcilable
U
اشتی ناپذیر
peace
U
اشتی صلح
accords
U
اشتی دادن
accorded
U
اشتی دادن
accord
U
اشتی دادن
placated
U
اشتی کردن
reconciles
U
اشتی دادن
peaceable
U
اشتی پذیر
placater
U
اشتی دهنده
conciliator
U
اشتی دهنده
disarmed
U
به حالت اشتی درامدن
imparlance
U
مهلت برای اشتی
disarms
U
به حالت اشتی درامدن
disarm
U
به حالت اشتی درامدن
agree
U
اشتی دادن مطابقت کردن
agreeing
U
اشتی دادن مطابقت کردن
agrees
U
اشتی دادن مطابقت کردن
pax britannica
U
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
to knit peace between nations
U
ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
doubting
U
شک داشتن
lacked
U
کم داشتن
owns
U
داشتن
doubted
U
شک داشتن
lackvt
U
کم داشتن
doubt
U
شک داشتن
lacks
U
کم داشتن
intercommon
U
داشتن
owning
U
داشتن
owned
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
to possess
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
to have
U
داشتن
want
U
کم داشتن
relieve
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieving
U
داشتن
own
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
lack
U
کم داشتن
bear
U
داشتن
to hold
U
داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
possessing
U
داشتن
having
U
داشتن
possesses
U
داشتن
possess
U
داشتن
have
U
داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
bears
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
bear
U
در بر داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to have f.
U
تب داشتن
redolence
U
بو داشتن
doubts
U
شک داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
withheld
U
دریغ داشتن
resides
U
اقامت داشتن
aspiring
U
ارزو داشتن
stand a chance
<idiom>
U
احتمال داشتن
apprehended
U
بیم داشتن
believe
U
گمان داشتن
aspiring
U
هوش داشتن
stand off
<idiom>
U
دورنگه داشتن
loathe
U
نفرت داشتن از
withholding
U
دریغ داشتن
aspires
U
هوش داشتن
aspires
U
ارزو داشتن
aspired
U
هوش داشتن
loathes
U
نفرت داشتن از
withhold
U
دریغ داشتن
take kindly to
<idiom>
U
دوست داشتن
aspired
U
ارزو داشتن
aspire
U
هوش داشتن
withholds
U
دریغ داشتن
provide
U
مقرر داشتن
correlate
U
همبستگی داشتن
in a rush
<idiom>
U
عجله داشتن
lends
U
معطوف داشتن
lend
U
معطوف داشتن
espousing
U
عقیده داشتن به
espoused
U
عقیده داشتن به
espouse
U
عقیده داشتن به
in common
<idiom>
U
مسئولیت داشتن
correlates
U
همبستگی داشتن
correlating
U
همبستگی داشتن
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
cherishing
U
گرامی داشتن
cherishes
U
گرامی داشتن
cherished
U
گرامی داشتن
cherish
U
گرامی داشتن
raise
U
برپا داشتن
provides
U
مقرر داشتن
up to
<idiom>
U
بستگی داشتن به
in a hurry
<idiom>
U
عجله داشتن
reside
U
اقامت داشتن
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
espouses
U
عقیده داشتن به
sends
U
گسیل داشتن
sending
U
ارسال داشتن
sending
U
اعزام داشتن
sending
U
گسیل داشتن
send
U
ارسال داشتن
send
U
اعزام داشتن
sends
U
اعزام داشتن
sends
U
ارسال داشتن
resided
U
اقامت داشتن
apprehends
U
بیم داشتن
apprehending
U
بیم داشتن
apprehend
U
بیم داشتن
send
U
گسیل داشتن
aspire
U
ارزو داشتن
correspond
U
رابطه داشتن
attend
U
حضور داشتن
stinks
U
تعفن داشتن
stink
U
تعفن داشتن
exists
U
وجود داشتن
existed
U
وجود داشتن
exist
U
وجود داشتن
resembling
U
شباهت داشتن
resembles
U
شباهت داشتن
resembled
U
شباهت داشتن
resemble
U
شباهت داشتن
differs
U
فرق داشتن
differing
U
فرق داشتن
differed
U
فرق داشتن
attending
U
حضور داشتن
belongs
U
تعلق داشتن
belonged
U
تعلق داشتن
belong
U
تعلق داشتن
to hold
[to have]
U
نگه
[داشتن]
to be afraid
[of]
U
ترس داشتن
[از]
possessing
U
در تصرف داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com