English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
misreport U اشتباه گزارش دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
reports U گزارش دادن
subemit a report U گزارش دادن
turn in <idiom> U گزارش دادن
reports U گزارش دادن به
report U گزارش دادن
report U گزارش دادن به
returned U گزارش دادن
reported U گزارش دادن
to give forth U گزارش دادن
returning U گزارش دادن
reported U گزارش دادن به
return U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
returns U گزارش دادن
relate U گزارش دادن شرح دادن
relates U گزارش دادن شرح دادن
informs U اطلاع دادن گزارش دادن
informing U اطلاع دادن گزارش دادن
inform U اطلاع دادن گزارش دادن
flag U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
report generator U گزارش زا
recitetion U گزارش شز
reportage U گزارش
report U گزارش
reports U گزارش
account U گزارش
reported U گزارش
school report U گزارش اموزشگاه
journals U گزارش روزانه
log U گزارش سفرهواپیما
account U اهمیت گزارش
report generation U تولید گزارش
journal U گزارش روزانه
situation report U گزارش وضعیت
rpg U مولدبرنامه گزارش
report generator U مولد گزارش
return U گزارش رسمی
report program U برنامه گزارش
returning U گزارش رسمی
report writer U گزارش نویسی
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
returned U گزارش رسمی
report writer U نویسنده گزارش
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
minute U گزارش وقایع
returns U گزارش رسمی
reportable U گزارش دادنی
status report U گزارش وضعیت
quarterly report U گزارش سه ماهه
press report U گزارش خبری
report U گزارش دیدبانی
survey report U گزارش بازرسی
technical report U گزارش فنی
story U روایت گزارش
reports U گزارش دیدبانی
visualreport U گزارش بصری
viva report U گزارش شفاهی
viva voting U گزارش شفاهی
wrap up U گزارش خلاصه
expertise U گزارش اهل فن
reported U گزارش دیدبانی
edit line U خط گزارش وضعیت
blue bark U گزارش حرکت
flash report U گزارش انی
blue bell U گزارش بدرفتاری
bruit U گزارش سروصدا
management report U گزارش مدیریت
commentaries U گزارش رویداد
error report U گزارش خطا
command report U گزارش فرماندهی
commentary U گزارش رویداد
internal report U گزارش داخلی
blue bell U گزارش جنایت
accident reporting U گزارش حادثه
action U گزارش وضع
actions U گزارش وضع
detailed report U گزارش مشروح
final report U گزارش نهایی
annual report U گزارش سالیانه
periodic report U گزارش دورهای
logs U گزارش سفرهواپیما
hot report U گزارش مهم
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
report file U فایل گزارش
annual report U گزارش سالانه
call-ups U دستور ارسال گزارش
project technical report U گزارش فنی پروژه
project technical report U گزارش فنی طرح
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
docking report U گزارش تعمیر ناو
call up U دستور ارسال گزارش
call-up U دستور ارسال گزارش
According to the riport . U بقرار این گزارش
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
logs U گزارش سفرنامه کشتی
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
draft report U گزارش نیمه نهایی
flash report U گزارش برق اسا
contact report U گزارش اخذ تماس
log U گزارش سفرنامه کشتی
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
progress report U گزارش پیشرفت کار
interim report U گزارش پیشرفت کار
reportable items U اقلام قابل گزارش
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
bill U گزارش جریان دعوی
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
bills U گزارش جریان دعوی
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
schedule report U گزارش زمانبندی شده
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
journal book U دفتر گزارش روزانه
snap report U گزارش فوری یا انی
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
report generator U برای تامین گزارش کامل
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
charts U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg U Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
[results were] satisfactory U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
chart U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
nudets U سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer U شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
pagination U روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
cirvis U دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
print chart U فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
fault U اشتباه
mistaking U اشتباه
errors U اشتباه
discrepancy U اشتباه
snafu U اشتباه
clanger U اشتباه
incorrectness U اشتباه
mistakes U اشتباه
overseen U در اشتباه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com