English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slip U اشتباه در نقشه خوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
map reading U نقشه خوانی
map reading U نقشه خوانی کردن
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
solfeggio U نت خوانی سولفش خوانی
solfege U نت خوانی سولفش خوانی
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
recitals U از بر خوانی
lip-reading U لب خوانی
association U هم خوانی
sol fa U نت خوانی
solmization U نت خوانی
recitation U از بر خوانی
associations U هم خوانی
recitations U از بر خوانی
call in U تو خوانی
recitative U از بر خوانی
recital U از بر خوانی
lip reading U لب خوانی
mirror reading U وارونه خوانی
telepathy U اندیشه خوانی
to stab in the back U ریزه خوانی
harangue U رجز خوانی
catalexia U مکرر خوانی
haranguing U رجز خوانی
harangues U رجز خوانی
palinlexia U وارونه خوانی
harangued U رجز خوانی
antiphony U تهلیل خوانی
thought reading U اندیشه خوانی
illegutimation U حرمزادگی خوانی
lamentation U مرثیه خوانی
scatter read U پراکنده خوانی
silent reading U بیصدا خوانی
lamentations U مرثیه خوانی
psalmody U سرود خوانی
solmizate U نت خوانی کردن
phrenology U جمجمه خوانی
solmization U وزن خوانی
flyting U رجز خوانی
psalmody U مزمور خوانی
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
proofreads U نمونه خوانی کردن
incantations U افسون خوانی جادوگری
declaims U رجز خوانی کردن
declaiming U رجز خوانی کردن
declaimed U رجز خوانی کردن
declaim U رجز خوانی کردن
solos U تک خوانی بطور انفرادی
incantation U افسون خوانی جادوگری
call statement U حکم فرا خوانی
news room U اطاق روزنامه خوانی
nocturn U سحر خوانی شبانه
direct reading instrument U دستگاه مستقیم خوانی
solo U تک خوانی بطور انفرادی
prayerfulness U عادت نماز خوانی
orthoepic U مبنی بر درست خوانی
epigraphy U علم کتیبه خوانی
psalmodic U وابسته به زبور خوانی
illegutimation U نادرستی نامشروع خوانی
proofread U نمونه خوانی کردن
proofreading U نمونه خوانی کردن
phrenological U وابسته به جمجمه خوانی
kapell meister U رئیس دسته سرود خوانی
have one's nose in a book <idiom> U کرم کتاب خوانی داشتن
recitetion U از حفظ خوانی پس دادن درس
gray oral reading test U ازمون بلند خوانی گری
lipreading U فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
recitation U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitations U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
nowel U کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
false <adj.> U اشتباه
snafu U اشتباه
inerrant U بی اشتباه
fallacies U اشتباه
jeofail U اشتباه
mistakenness U اشتباه
goofing U اشتباه
flounders U اشتباه
floundering U اشتباه
goofs U اشتباه
floundered U اشتباه
flounder U اشتباه
goofed U اشتباه
lap sus U اشتباه
goof U اشتباه
incorrectness U اشتباه
faux pas U اشتباه
mistakes U اشتباه
mistake U اشتباه
wrongs U اشتباه
mistaking U اشتباه
barratry U اشتباه
clanger U اشتباه
discrepancy U اشتباه
mix-ups U اشتباه
mix-up U اشتباه
mix up U اشتباه
wronging U اشتباه
errancy U اشتباه
faults U اشتباه
in error <adj.> U اشتباه
fallacy U اشتباه
to put one in the wrong U اشتباه
wrong U اشتباه
faulted U اشتباه
fault U اشتباه
fumbles U اشتباه
errors U اشتباه
trips U اشتباه
fumbled U اشتباه
overseen U در اشتباه
fumble U اشتباه
error U اشتباه
tripped U اشتباه
trip U اشتباه
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
blunder U اشتباه کردن
blundered U اشتباه بزرگ
blunder U اشتباه لپی
slip up U اشتباه کردن
blamed U اشتباه گناه
blunder U اشتباه بزرگ
blundered U اشتباه لپی
blames U اشتباه گناه
blundered U اشتباه کردن
unintentionally <adv.> U بصورت اشتباه
blame U اشتباه گناه
slip-ups U اشتباه کردن
mistook U اشتباه کردن
blaming U اشتباه گناه
slip-up U اشتباه کردن
goofing U اشتباه کردن
by accident <adv.> U بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.> U بصورت اشتباه
fault U تقصیر اشتباه
goofs U اشتباه کردن
faulted U تقصیر اشتباه
faults U تقصیر اشتباه
bloomer U اشتباه احمقانه
goofed U اشتباه کردن
goof U اشتباه کردن
blundering U اشتباه بزرگ
blundering U اشتباه لپی
blundering U اشتباه کردن
blunders U اشتباه بزرگ
blunders U اشتباه لپی
blunders U اشتباه کردن
to put wise U از اشتباه دراوردن
deflection error U اشتباه انحراف
deflection error U اشتباه سمتی
fumbled U اشتباه کردن
typing error U اشتباه تایپی
typo U اشتباه تایپی
deflection error U اشتباه سمت
fumble U اشتباه کردن
slip of the tongue <idiom> U اشتباه لپی
spuriously <adv.> U بصورت اشتباه
delivery error U اشتباه در تیراندازی
fumbles U اشتباه کردن
dispersion error U اشتباه پراکندگی
to set U از اشتباه دراوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com