Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
password
U
اسم عبور کلمه رمز
passwords
U
اسم عبور کلمه رمز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
password
U
اسم شب کلمه عبور
passwords
U
اسم شب کلمه عبور
pass
U
کلمه عبور
passed
U
کلمه عبور
passes
U
کلمه عبور
tessera
U
کلمه عبور
Other Matches
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
U
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit
U
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large
U
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
worded
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
markers
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmenting
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug
U
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
ring shift
U
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
U
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonym
U
کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms
U
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables
U
جزء کلمه مقطع کلمه
syllable
U
جزء کلمه مقطع کلمه
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softest
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword
U
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softer
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
shifted
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softest
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
toll
U
حق عبور
tolling
U
حق عبور
right of passage
U
حق عبور
transmittal
U
عبور
passage of lines
U
عبور از خط
cross-Channel
U
عبور
transmittancy
U
عبور
rights of way
U
حق عبور
transmittance
U
عبور
right of way
U
حق عبور
transit
U
عبور
road haulage
U
حق عبور
passage
U
عبور
transmissions
U
عبور
tolls
U
حق عبور
passage
U
حق عبور
transmission
U
عبور
passages
U
عبور
alpha canis majoris
U
عبور
fording
U
عبور از اب
crossing
U
عبور
passages
U
حق عبور
passwords
U
اسم عبور
transmittance
U
مقدار عبور
traversable
U
قابل عبور
through traffic
U
عبور یکسره
pass
U
عبور کردن
transoceanic
U
عبور از اقیانوس
shallow fording
U
عبور از اب کم عمق
trafficked
U
عبور و مرور
trafficking
U
عبور و مرور
safe conducts
U
رخصت عبور
traffics
U
عبور و مرور
ford
U
محل عبور
transit time
U
زمان عبور
pass
U
گذر عبور
transmission grating
U
شبکه عبور
passageway
U
محل عبور
transit
U
عبور کردن
safe conduct
U
رخصت عبور
passes
U
عبور کردن
passes
U
گذر عبور
passes
U
اجازه عبور
transit
U
راه عبور
tolls
U
عوارض عبور
safe-conducts
U
رخصت عبور
tolling
U
عوارض عبور
toll
U
عوارض عبور
trafficability
U
قابلیت عبور
passed
U
اجازه عبور
traject
U
عبور گذرگاه
password
U
اسم عبور
transmission factor
U
ضریب عبور
transit traffic
U
عبور ترانزیتی
pass
U
اجازه عبور
transit time
U
مدت عبور
transit error
U
خطای عبور
transit bill
U
پروانه عبور
transit bill
U
اجازه عبور
passed
U
عبور کردن
passed
U
گذر عبور
transduction
U
انقال عبور
passageways
U
محل عبور
fare
U
هزینه عبور
passage
U
راه عبور
traffic
U
عبور و مرور
counter sign
U
اسم عبور
crossing area
U
منطقه عبور
crossing the line
U
عبور از استوا
crossing the line
U
عبور از خط استوا
current passage
U
عبور جریان
deep fording
U
عبور از اب عمیق
electron transition
U
عبور الکترون
crossest
U
عبور کردن
crosses
U
عبور کردن
crosser
U
عبور کردن
cross
U
عبور کردن
fordability
U
قابلیت عبور
fordable
U
قابل عبور
fordless
U
غیرقابل عبور
passage
U
عبور سفر
passages
U
اجازه عبور
passages
U
راه عبور
passages
U
عبور سفر
traversing
U
عبور کردن
traversed
U
عبور کردن
traverse
U
عبور کردن
band pass
U
نوار عبور
fleets
U
عبور سریع
fleet
U
عبور سریع
faring
U
هزینه عبور
fares
U
هزینه عبور
conge
U
اجازه عبور
fared
U
هزینه عبور
cruised
U
عبور کردن
light passing
U
عبور نور
thoroughfares
U
راه عبور
thoroughfare
U
راه عبور
practicableness
U
قابلیت عبور
wading crossing
U
عبور از پایاب
passable
U
قابل عبور
oil passage
U
عبور روغن
communication
U
عبور اطلاعات
penstock
U
مجرای عبور اب
overfly
U
عبور کردن
laissez passer
U
پروانه عبور
passage
U
اجازه عبور
girdle traverse
U
عبور کمربندی
traverses
U
عبور کردن
highway user tax
U
مالیات حق عبور
cruising
U
عبور کردن
cruises
U
عبور کردن
passavani
U
سند عبور
forded
U
محل عبور
cruise
U
عبور کردن
fords
U
محل عبور
airfield traffic
U
عبور و مرور فرودگاه
access structures
U
ساختمانهای عبور و مرور
caution area
U
منطقه عبور بااحتیاط
pracitcable
U
عبور کردنی گذشتنی
way
U
راه عبور گذرگاه
go
U
گذشتن عبور کردن
traversed
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
bus traffic
U
عبور و مرور اتوبوسها
bridgeable
U
قابل عبور یا پل زدن
goes
U
گذشتن عبور کردن
traverses
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverse
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
practicably
U
بطور قابل عبور
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
passtime
U
زمان عبور ستون
forced crossing
U
عبور اجباری از رودخانه
road time
U
زمان عبور از جاده
traversing
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traffic density
U
شدت عبور و مرور
innocent passage
U
عبور بدون ضرر
deep fording
U
عبور از عمق زیاد اب
indirect transition
U
عبور یا انتقال غیرمستقیم
deliberate crossing
U
عبور با فرصت از رودخانه
electron transit time
U
زمان عبور الکترون
transit
U
کنترل عبور و مرورکشتیها
eligible traffic
U
عبور و مرور مجاز
impassable
U
غیر قابل عبور
hasty crossing
U
عبور تعجیلی از رودخانه
crossing site
U
محل عبور اجباری
light transition loss
U
تلف عبور نور
overflights
U
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
overflight
U
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
sally port
U
دروازه عبور از قلعه
ferryboats
U
قایق عبور از رودخانه
gas port
U
محفظه عبور گاز
ferryboat
U
قایق عبور از رودخانه
slot
U
مجرای عبور روغن
slots
U
مجرای عبور روغن
slotting
U
مجرای عبور روغن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com