English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nominative appositive U اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imparisyllabic U دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
nominative case U حالت فاعلیت
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
pentaptote U اسمی که دارای پنج حالت باشد
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
hallucinates U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinate U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
due to U بعلت
by reason of U بعلت
on account of U بعلت
owing to U بعلت
whenas U بعلت اینکه
on U بعلت بطرف
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
posteriori U با پی بردن ازمعلول بعلت
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
conk out <idiom> U بعلت خستگی به خواب رفتن
finality U اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
seize U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
blow U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blows U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
hydrogen embrittleness U فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
cenogenesis U تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
power play U وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
aphonia U فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
take over U بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
frozen assets U دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
trinomial U سه اسمی
onomastic U اسمی
nominal U اسمی
rated U اسمی
nounal U اسمی
substantival U اسمی
denominative U اسمی
bronchial asthma U تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
nominal cost U هزینه اسمی
nominal rating U کار اسمی
nominal data U داده اسمی
nominal diameter U قطر اسمی
face value U ارزش اسمی
nominal load U بار اسمی
nominal value U ارزش اسمی
nominal pitch U گام اسمی
nominal size U اندازه اسمی
nominal scale U مقیاس اسمی
nominal price U بهای اسمی
nominal partner U شریک اسمی
ostensible U شریک اسمی
rating U رژیم اسمی
nominal income U درامد اسمی
ratings U رژیم اسمی
face value U بهای اسمی
par value U ارزش اسمی
nominal price U قیمت اسمی
nominal value U بهای اسمی
nominal capital U سرمایه اسمی
smee battery U پیل اسمی
at par U بقیمت اسمی
nominal value U قیمت اسمی
at par U به قیمت اسمی
rated candlepower U شمع اسمی
call price U ارزش اسمی
nominal voltage U ولتاژ اسمی
nominal value U مقدار اسمی
rated current U جریان اسمی
rated voltage U ولتاژ اسمی
rated duty U کار اسمی
rated quantity U مقدار اسمی
nominal wage U مزد اسمی
bumpers U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
bumper U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bedsore U زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
above par U بالاتر از بهای اسمی
nominal value U قیمت اسمی سهمی
n.h.p. U توان اسمی دستگاه
nominal load U بار خارجی اسمی
voltage rating of a condenser U ولتاژ اسمی خازن
below par U کمتر از ارزش اسمی
full load U بار خارجی اسمی
continuous rating U کار پیوسته اسمی
at par U قیمت اسمی سند
intermittent rating U کار اسمی متناوب
gerund U اسمی که از اضافه کردن
below par U کمتر از بهای اسمی
it answers to its name U اسمی است بامسمی
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
indicated horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
at par U بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
asthmatics U دچار تنگی نفس اسمی
nominal horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
asthmatic U دچار تنگی نفس اسمی
nominal gross national product U محصول ناخالص ملی اسمی
nominative indepdent U اسمی که درحالت نداواقع شود
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
walkover U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
at par U قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
depreciation of currency U کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premiums U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
cation U یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
amnesia U ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
foreclosed U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclose U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
axiomatical U پیدا
visibility U پیدا
a rare bird U کم پیدا
apparent U پیدا
prosilient U پیدا
phenomenally U پیدا
phenomenal U پیدا
visible U پیدا
in a good light U پیدا
indiscernible able U نا پیدا
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
finds U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
exposure U پیدا شدن
turn up <idiom> U پیدا شدن
finder U پیدا کننده
open roof U بام پیدا
exposures U پیدا شدن
find U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
trover U چیز پیدا ده
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
spottable U پیدا کردنی
to look up U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
track U پیدا کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com