English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
etherealize U اسمانی کردن تصفیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to try out U خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
urbanize U صاف کردن تصفیه کردن
urbanizes U صاف کردن تصفیه کردن
urbanized U صاف کردن تصفیه کردن
settle U تصفیه کردن سازش کردن
settle U واریز کردن تصفیه کردن
urbanising U صاف کردن تصفیه کردن
urbanises U صاف کردن تصفیه کردن
establishing U تصدیق کردن تصفیه کردن
establish U تصدیق کردن تصفیه کردن
urbanised U صاف کردن تصفیه کردن
puriform U پاک کردن تصفیه کردن
urbanizing U صاف کردن تصفیه کردن
settles U واریز کردن تصفیه کردن
establishes U تصدیق کردن تصفیه کردن
settles U تصفیه کردن سازش کردن
clarify U تصفیه کردن
reconciles U تصفیه کردن
to pay out U تصفیه کردن
sublimated U تصفیه کردن
reconciling U تصفیه کردن
sublimates U تصفیه کردن
compounds U تصفیه کردن
administer U تصفیه کردن
sublimating U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن
rectify U تصفیه کردن
clarifies U تصفیه کردن
refines U تصفیه کردن
calcine U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
sublimate U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
rarefy U تصفیه کردن
compound U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
depurate U تصفیه کردن
accords U تصفیه کردن
accorded U تصفیه کردن
accord U تصفیه کردن
administers U تصفیه کردن
to set at rest U تصفیه کردن
rarify U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
puriform U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
smeet U تصفیه کردن
tries U تصفیه کردن
administering U تصفیه کردن
filters U تصفیه کردن
chasten U تصفیه وتزکیه کردن
chastened U تصفیه وتزکیه کردن
air refining U با هوا تصفیه کردن
chastens U تصفیه وتزکیه کردن
purifies U تصفیه کردن پالودن
purify U تصفیه کردن پالودن
purifying U تصفیه کردن پالودن
chastening U تصفیه وتزکیه کردن
check out U تصفیه حساب کردن
refine U تصفیه کردن پالودن
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
settle U تصفیه حساب کردن
refines U تصفیه کردن پالودن
to make odds even U اختلافات را تصفیه کردن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
settles U تصفیه حساب کردن
to pay up U حساب پس از افت را تصفیه کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
smelt U تصفیه کردن گداخته شدن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
smelted U تصفیه کردن گداخته شدن
accommodate U وفق دادن تصفیه کردن
accommodated U وفق دادن تصفیه کردن
age harden U تصفیه کردن عمل اوردن
accommodates U وفق دادن تصفیه کردن
smelts U تصفیه کردن گداخته شدن
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
pattinsonprocess U عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
luminaries U جرم اسمانی جرم نورافکن اسمانی
luminary U جرم اسمانی جرم نورافکن اسمانی
supernal U اسمانی
heavenly U اسمانی
empyreal U اسمانی
heavenliness U اسمانی
skiey U اسمانی
olympiad U اسمانی
sky blue U اسمانی
celestial U اسمانی
heaven born U اسمانی
etherean U اسمانی
skyey U اسمانی
spheric U اسمانی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
bolid U سنگ اسمانی
meteorites U سنگهای اسمانی
rhenish wine U شراب اسمانی
d. insiration U الهام اسمانی
bolide U سنگ اسمانی
sky wave U امواج اسمانی
ethereal U لطف اسمانی
meteoroid U سنگ اسمانی
heavenly bodies U اجرام اسمانی
meteorites U سنگ اسمانی
heavenly body U جسم اسمانی
celeste U ابی اسمانی
meteorite U سنگهای اسمانی
aerolite or lith U سنگ اسمانی
celestial equator U استوای اسمانی
meteorite U سنگ اسمانی
supramundane U اسمانی علوی
celestial machine U مکانیک اسمانی
celectial poles U قطبهای اسمانی
angelic or ical U فرشته خو اسمانی
poles of the universe U قطبهای اسمانی
celestrial body U جسم اسمانی
manna U مائده اسمانی
celestrial bodies U اجرام اسمانی
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
celestial meridian U نصف النهار اسمانی
heaven born U خدایی اسمانی نژاد
meteorites U سنگ اسمانی اسمانسنگ
empyrean U کره اتش اسمانی
fireballs U سنگ اسمانی بزرگ
meteorite or rolite U سنگ اسمانی شخانه
meteorite U سنگ اسمانی اسمانسنگ
fireball U سنگ اسمانی بزرگ
celestrial body U جسم سماوی جرم اسمانی
micrometeorite U سنگ اسمانی خیلی ریز
scriptures U تورات وانجیل کتاب اسمانی
meteors U تیر شهاب سنگ اسمانی
heavenly body U جرم اسمانی جسم سماوی
scripture U تورات وانجیل کتاب اسمانی
schematism U تلفیق واجتماع اجرام اسمانی
meteor U تیر شهاب سنگ اسمانی
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
cherubim U فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
cherubs U فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
phototelescope U دوربین عکس برداری ار کرههای اسمانی
planetesimal U اجرام کوچک وبی شمار اسمانی
cherub U فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
asteroid U سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
asteroids U سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
precipitation U نزولات اسمانی مانند برف تگرگ و غیره
constellatory U وابسته بصورت اسمانی-مانند صورت فلکی
gloriole U تاج اسمانی که نصیب نفس کشندگان میشود
heliometry U پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
dosimeter U وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com