English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unworn U استعمال نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete U انجام نشده پر نشده
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
employment U استعمال
uses U استعمال
expenditure U استعمال
use U استعمال
applications U استعمال
application U استعمال
telescopy U فن استعمال دوربین
usage U نحوه استعمال
usages U نحوه استعمال
abusive U سوء استعمال
riflery U استعمال تفنگ
usages U عرف استعمال
using U استعمال مصرف
usage U عرف استعمال
overuse U استعمال مفرط
tutoyer U استعمال کردن
abusing U سوء استعمال
abuse U سوء استعمال
abused U سوء استعمال
abuses U بد استعمال کردن
abuses U سوء استعمال
abusing U بد استعمال کردن
overkill U استعمال بیش از حد
employs U استعمال کردن
employing U استعمال کردن
employed U استعمال کردن
employ U استعمال کردن
value in use U ارزش استعمال
user cost U هزینه استعمال
use value U ارزش استعمال
abused U بد استعمال کردن
disuse U عدم استعمال
maltreatment U سوء استعمال
abuse U بد استعمال کردن
cranage U استعمال جرثقیل
bilinguality U استعمال دوزبان
exercised U استعمال کردن
uses U استعمال مصرف
bilingualism U استعمال دوزبان
misapplication U سوء استعمال
misusage U سوء استعمال
applies U استعمال کردن
exercises U استعمال کردن
exercise U استعمال کردن
misapplication U استعمال بیجا
smoking U استعمال دخانیات
graphics U فن استعمال نمودار
ill use U بد استعمال کردن
desuetude U عدم استعمال
applications U موارد استعمال
application U موارد استعمال
law of use U قانون استعمال
apply U استعمال کردن
applying U استعمال کردن
nicotian U دود استعمال کن
use U استعمال مصرف
ill usage U سوء استعمال
users U استعمال کننده کاربر
mitring U استعمال تاج اسقفی
nicotian U استعمال کننده دخانیات
user U استعمال کننده کاربر
vernacularism U استعمال زبان محلی
malapropism U سوء استعمال کلمات
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
catachresis U استعمال غلط کلمه
outward application U استعمال برونی یا خارجی
law of disuse U قانون عدم استعمال
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
dosages U مقدار استعمال دارو
dosage U مقدار استعمال دارو
mitering U استعمال تاج اسقفی
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
petroleur U کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
I dont smoke at all. U اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
jake leg U فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
euphuism U انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
euphemisms U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
unbowed U خم نشده
uncharged U پر نشده
unaccomplished U انجام نشده
unbacked U رام نشده
intemerate U بی ناموس نشده
unnormalized U هنجار نشده
unsaved U پس انداز نشده
unpolished U پرداخت نشده
unissued <adj.> U منتشر نشده
roughdry U اطو نشده
unsaturated U اشباع نشده
tenantless U اشغال نشده
unsaturate U اشباع نشده
the date was not specified U نشده بود
non switched line U خط گزینه نشده
unaccommodated U فراهم نشده
unpremediated U تصور نشده
unbowed U سر کوب نشده
untested <adj.> U تایید نشده
imperforate U منگنه نشده
in quires U صحافی نشده
innascible U زایده نشده
undisiplined U تربیت نشده
inextinct U نیست نشده
in sheets U صحافی نشده
unexploded U منفجر نشده
increate U افریده نشده
inedited U منتشر نشده
undirected U هدایت نشده
undefined U تعریف نشده
unspotted U ننگین نشده
uncircumcised U ختنه نشده
unsought U کاوش نشده
unlicked U لیسیده نشده
unleached U سفید نشده
uncleared U ترخیص نشده
uncoditioned U قطعی نشده
uncoditioned U شرط نشده
undeeded U در سندقید نشده
inedited U چاپ نشده
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
unexamined <adj.> U ارزیابی نشده
uninspected <adj.> U ارزیابی نشده
untested <adj.> U ارزیابی نشده
unaudited <adj.> U ممیزی نشده
unchecked <adj.> U ممیزی نشده
unevaluated <adj.> U ممیزی نشده
unexamined <adj.> U ممیزی نشده
uninspected <adj.> U ممیزی نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com