English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
division slice U استعداد لشگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
division artillery U توپخانه لشگری
divisional unit U یکان لشگری
intradivision U داخل لشگری داخله لشگر
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
polemarch U سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
genius U استعداد
amplitude U استعداد
talents U استعداد
talent U استعداد
talented U استعداد
capacity U استعداد
unintelligent U بی استعداد
geniuses U استعداد
gormless U کم استعداد
endowment U استعداد
liability to disease U استعداد
cabiler U استعداد
predispostion U استعداد
aptness U استعداد
potentiality U استعداد
potentialities U استعداد
simpleminded U کم استعداد
susceptivity U استعداد
brilliance U استعداد
verve U استعداد
talentless U بی استعداد
ungifted U بی استعداد
endowments U استعداد
capability U استعداد
turns U استعداد
property U استعداد
aptitudes U استعداد
ingenuity U استعداد
turn U استعداد
capacities U استعداد
aptitude U استعداد
parted U با استعداد
gifted U با استعداد
susceptibility U استعداد
inapt U بی استعداد
aptitude tests U ازمون استعداد
reproductivity U استعداد هم اوری
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
resistibility U استعداد مقاومت
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
authorized strength U استعداد مجاز
imitativeness U استعداد تقلید
indisposedness U عدم استعداد
risible faculty U استعداد خنده
reproductivity U استعداد تولید
sconce U جمجمه استعداد
mechanical aptitude U استعداد فنی
caliber U گنجایش استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
shift U نوبتی استعداد
palooka U بوکسور بی استعداد
end strength U استعداد نهایی
shifted U نوبتی استعداد
artistic aptitude U استعداد هنری
occupational aptitude U استعداد شغلی
command strength U استعداد یکان
shifts U نوبتی استعداد
academic aptitude U استعداد تحصیلی
strengths U استعداد رزمی
clever U باهوش با استعداد
cleverer U باهوش با استعداد
capacities U استعداد مقام
cleverest U باهوش با استعداد
tendencies U توجه استعداد
child prodigy U بچهبا استعداد
capacity U گنجایش استعداد
art U استعداد استادی
arts U استعداد استادی
capacity U استعداد مقام
capacities U گنجایش استعداد
aptitude test U ازمون استعداد
tendency U توجه استعداد
indisposition U عدم استعداد
cleverness U هوشیاری استعداد
capability U استعداد پیشرفت
liability U بدهکاری استعداد
war strenght U استعداد جنگی
flair U استعداد خصیصه
liabilities U بدهکاری استعداد
artistry U استعداد هنرپیشگی
strength U استعداد رزمی
indispositions U عدم استعداد
level of strength U میزان استعداد رزمی
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
potentialize U دارای استعداد کردن
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
level of strength U سطح استعداد رزمی
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
versatile U دارای استعداد و ذوق
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
gift U استعداد پیشکش کردن
gift U دارای استعداد کردن
gifts U استعداد پیشکش کردن
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
accountable strength استعداد قابل توجه
natural U مسلم استعداد ذاتی
able با استعداد صلاحیت دار
effective strength U استعداد رزمی موثر
knack U صدای شلاق استعداد
habiliment U جامه استعداد فکری
gifted U موید شخص با استعداد
potentially U با داشتن استعداد نهانی
flatlander U موج سوار کم استعداد
gifts U دارای استعداد کردن
fabllibility U استعداد خطا کردن
naturals U مسلم استعداد ذاتی
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
self rating U تعیین میزان استعداد خود
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
insusceptibility U عدم استعداد عدم تاثر
combat power U نیروی رزمی استعداد رزمی
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com