Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fabllibility
U
استعداد خطا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gift
U
استعداد پیشکش کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
Other Matches
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
turn
U
استعداد
endowments
U
استعداد
endowment
U
استعداد
simpleminded
U
کم استعداد
geniuses
U
استعداد
genius
U
استعداد
talented
U
استعداد
talent
U
استعداد
talents
U
استعداد
cabiler
U
استعداد
unintelligent
U
بی استعداد
inapt
U
بی استعداد
susceptivity
U
استعداد
property
U
استعداد
capacity
U
استعداد
capacities
U
استعداد
susceptibility
U
استعداد
ingenuity
U
استعداد
capability
U
استعداد
turns
U
استعداد
ungifted
U
بی استعداد
talentless
U
بی استعداد
aptness
U
استعداد
amplitude
U
استعداد
potentiality
U
استعداد
gormless
U
کم استعداد
parted
U
با استعداد
brilliance
U
استعداد
potentialities
U
استعداد
gifted
U
با استعداد
aptitude
U
استعداد
aptitudes
U
استعداد
liability to disease
U
استعداد
verve
U
استعداد
predispostion
U
استعداد
aptitude test
U
ازمون استعداد
division slice
U
استعداد لشگری
capacities
U
استعداد مقام
child prodigy
U
بچهبا استعداد
flair
U
استعداد خصیصه
capability
U
استعداد پیشرفت
caliber
U
گنجایش استعداد
indisposition
U
عدم استعداد
artistic aptitude
U
استعداد هنری
academic aptitude
U
استعداد تحصیلی
command strength
U
استعداد یکان
tendencies
U
توجه استعداد
war strenght
U
استعداد جنگی
mechanical aptitude
U
استعداد فنی
strengths
U
استعداد رزمی
authorized strength
U
استعداد مجاز
end strength
U
استعداد نهایی
strength
U
استعداد رزمی
capacity
U
گنجایش استعداد
liability
U
بدهکاری استعداد
scholastic aptitude
U
استعداد تحصیلی
artistry
U
استعداد هنرپیشگی
capacity
U
استعداد مقام
aptitude tests
U
ازمون استعداد
capacities
U
گنجایش استعداد
reproductivity
U
استعداد هم اوری
tendency
U
توجه استعداد
frost susceptibility
U
استعداد یخزدگی
cleverest
U
باهوش با استعداد
risible faculty
U
استعداد خنده
occupational aptitude
U
استعداد شغلی
cleverer
U
باهوش با استعداد
indisposedness
U
عدم استعداد
cleverness
U
هوشیاری استعداد
shifted
U
نوبتی استعداد
capable
U
با استعداد صلاحیتدار
palooka
U
بوکسور بی استعداد
liabilities
U
بدهکاری استعداد
reproductivity
U
استعداد تولید
clever
U
باهوش با استعداد
sconce
U
جمجمه استعداد
shift
U
نوبتی استعداد
art
U
استعداد استادی
indispositions
U
عدم استعداد
resistibility
U
استعداد مقاومت
imitativeness
U
استعداد تقلید
shifts
U
نوبتی استعداد
arts
U
استعداد استادی
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
habiliment
U
جامه استعداد فکری
talent for musics
U
استعداد یا ذوق موسیقی
natural
U
مسلم استعداد ذاتی
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
scholastic aptitude test
U
ازمون استعداد تحصیلی
manpower cieling
U
سطح استعداد پرسنل
potentially
U
با داشتن استعداد نهانی
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
physical aptitude test
U
ازمون استعداد جسمانی
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
the talnet of the country
U
مردم با استعداد کشور
gifted
U
موید شخص با استعداد
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
accountable strength
استعداد قابل توجه
allotropy
U
استعداد تغییر و تبدیل
naturals
U
مسلم استعداد ذاتی
knack
U
صدای شلاق استعداد
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
vocational aptitude test
U
ازمون استعداد شغلی
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
able
با استعداد صلاحیت دار
versatile
U
دارای استعداد و ذوق
means end capacity
U
استعداد درک وسیله- هدف
potential
U
دارای استعداد نهانی پتانسیل
strength
U
قدرت رزمی استعداد نفری
personnel ceiling
U
سقف استعداد مجاز پرسنلی
rhymester
U
شاعربی استعداد وکم مایه
Iranians have a gift of tongues.
U
ایرانیها استعداد زبان دارند
peace time complement
U
استعداد مجاز زمان صلح
edacity
U
استعداد خوردن شکم پرستی
potentialities
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentiality
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
battle bill
U
فهرست استعداد رزمی ناو
strengths
U
قدرت رزمی استعداد نفری
self rating
U
تعیین میزان استعداد خود
faculties
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment
U
جدول استعداد مجاز زمان صلح
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb
U
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
rimester
U
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
one's light s
U
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
manning level
U
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
telegenic
U
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tryout
U
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
complementing
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
insusceptibility
U
عدم استعداد عدم تاثر
combat power
U
نیروی رزمی استعداد رزمی
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com