Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nooning
U
استراحت نیمروز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
noon
U
نیمروز
midday
U
نیمروز
postmeridiem
U
پس از نیمروز
noontime
U
نیمروز
noon day
U
نیمروز
at noon
U
در نیمروز
noontide
U
نیمروز
meridian
U
دایره نیمروز
meridians
U
دایره نیمروز
naps
U
خواب نیمروز
nap
U
خواب نیمروز
napping
U
خواب نیمروز
napped
U
خواب نیمروز
siestas
U
خواب نیمروز
fig marigold
U
گیاه نیمروز
southland
U
کشور نیمروز
siesta
U
خواب نیمروز
celestial meridian
U
دایره نیمروز سماوی
prime meridian
U
دایره نیمروز مبدا
meridian passage
U
گذر ازدایره نیمروز transit,culminate : syn
magnetic meridians
U
دوایر نیمروز معناطیسی نصف النهار مغناطیسی
idles
U
استراحت
bye
U
استراحت
byes
U
استراحت
idlest
U
استراحت
yasme
U
استراحت
breather
U
استراحت
relaxation
U
استراحت
vacation
U
استراحت
vacations
U
استراحت
breathers
U
استراحت
idle
U
استراحت
idled
U
استراحت
rehabilitation
U
استراحت
recumbency
U
استراحت
rests
U
استراحت
rest
U
استراحت
rest period
U
دوره استراحت
electrode bias
U
ولتاژ استراحت
calm down
<idiom>
U
استراحت کردن
to retire to bed
U
استراحت کردن
surcease
U
پایان استراحت
resting potential
U
پتانسیل استراحت
to repose oneself
U
استراحت کردن
sick leave
U
استراحت بیماری
rest cure
U
معالجه با استراحت
to rest oneself
U
استراحت کردن
meal break
U
استراحت ناهار
to take one's rest
U
استراحت کردن
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
to go to roost
U
استراحت کردن
outstretch
U
استراحت کردن
lie up
U
استراحت کردن
lie off
U
استراحت کردن
quiescent current
U
جریان استراحت
quiescent point
U
نقطه استراحت
lie by
U
استراحت کردن
idle period
U
دوره استراحت
go to rest
U
استراحت کردن
relief interval
U
استراحت متناوب
relief time
U
زمان استراحت
respite _
U
فاصله استراحت
binnacle
U
استراحت پزشکی
lie-down
U
استراحت کوتاه
unbuckled
U
استراحت کردن
unbuckle
U
استراحت کردن
to pause
U
استراحت کردن
rests
U
استراحت کردن
repose
U
اسودگی استراحت
lie-down
U
استراحت کردن
unbuckles
U
استراحت کردن
rest
U
محل استراحت
lie down
U
استراحت کردن
unbuckling
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کوتاه
rests
U
محل استراحت
rest
U
استراحت کردن
to breathe a horse
U
استراحت کردن به اسب
lodgment area
U
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
parlor car
U
سالن استراحت قطار
to rest up
U
استراحت کامل کردن
rest up
U
استراحت کامل کردن
easing
U
سهولت استراحت رسایی
rest
U
استراحت کردن بالشتک
eased
U
سهولت استراحت رسایی
rest
U
تکیه گاه استراحت
eases
U
سهولت استراحت رسایی
rests
U
تکیه گاه استراحت
rests
U
استراحت کردن بالشتک
respite
U
استراحت تمدید مدت
ease
U
سهولت استراحت رسایی
lairs
U
محل استراحت جانور
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
binnacle list
U
فهرست استراحت پزشکی
retires
U
استراحتگاه استراحت کردن
retire
U
استراحتگاه استراحت کردن
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
zazen
U
پایان استراحت نشسته
mass practice
U
تمرین بدون استراحت
work ratio
U
نسبت کار به استراحت
work relief
U
استراحت توام با کار
lair
U
محل استراحت جانور
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
to take a mandatory break
U
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
slack suit
U
لباس مخصوص گردش یا استراحت
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
dwelling
U
پیاده شدن برای استراحت
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
rehabilitation
U
اردوگاه استراحت تسلی دادن
lounging
U
محل استراحت ولم دادن
lounges
U
محل استراحت ولم دادن
lounged
U
محل استراحت ولم دادن
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
lounge
U
محل استراحت ولم دادن
dwellings
U
پیاده شدن برای استراحت
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lounge car
U
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
change up
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis
U
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
rest and recuperation
U
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
U
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
round
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lairs
U
گل الود کردن استراحت کردن
lair
U
گل الود کردن استراحت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com