English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
respite U استراحت تمدید مدت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
extension U تمدید
extensions U تمدید
hold over U تمدید
protraction U تمدید
prolongation U تمدید
continuation U تمدید
prorogation U تمدید
extending U تمدید کردن
extend U تمدید کردن
extends U تمدید کردن
porolongation of a period U تمدید مدتی
inextensible U تمدید نا پذیر
extendable U قابل تمدید
extended U تمدید شده
extended U تمدید یافته
revival U تمدید استقرارمجدد
revivals U تمدید استقرارمجدد
extensibility U قابلیت تمدید
extensible U قابل تمدید
option U حق باشگاه در تمدید قرارداد
options U حق باشگاه در تمدید قرارداد
extension of the agreement U تمدید مدت قرارداد
prolongation of treaty U تمدید مدت معاهده
extensions U تمدید قسمت الحاقی
extension U تمدید قسمت الحاقی
extensions U تمدید اسناد تجاری
extension U تمدید اسناد تجاری
extensible U قابلیت تمدید قابل تعمیم
extending U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extends U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extend U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
bye U استراحت
byes U استراحت
idle U استراحت
idled U استراحت
idles U استراحت
idlest U استراحت
rests U استراحت
yasme U استراحت
rest U استراحت
recumbency U استراحت
relaxation U استراحت
vacation U استراحت
vacations U استراحت
breathers U استراحت
rehabilitation U استراحت
breather U استراحت
rests U استراحت کردن
rest U استراحت کردن
outstretch U استراحت کردن
nooning U استراحت نیمروز
meal break U استراحت ناهار
calm down <idiom> U استراحت کردن
lie up U استراحت کردن
lie off U استراحت کردن
electrode bias U ولتاژ استراحت
idle period U دوره استراحت
go to rest U استراحت کردن
rests U محل استراحت
lie by U استراحت کردن
rest U محل استراحت
to rest oneself U استراحت کردن
to repose oneself U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
to go to roost U استراحت کردن
to take one's rest U استراحت کردن
resting potential U پتانسیل استراحت
rest period U دوره استراحت
rest cure U معالجه با استراحت
to rest on one's oars U استراحت کردن
respite _ U فاصله استراحت
relief time U زمان استراحت
relief interval U استراحت متناوب
quiescent point U نقطه استراحت
quiescent current U جریان استراحت
unbuckles U استراحت کردن
sick leave U استراحت بیماری
unbuckled U استراحت کردن
unbuckling U استراحت کردن
lie down U استراحت کردن
lie-down U استراحت کردن
lie down U استراحت کوتاه
lie-down U استراحت کوتاه
unbuckle U استراحت کردن
repose U اسودگی استراحت
to pause U استراحت کردن
surcease U پایان استراحت
binnacle U استراحت پزشکی
lairs U محل استراحت جانور
work ratio U نسبت کار به استراحت
work relief U استراحت توام با کار
jump suits U لباس خانه و استراحت
easing U سهولت استراحت رسایی
ease U سهولت استراحت رسایی
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
eased U سهولت استراحت رسایی
lair U محل استراحت جانور
to rest up U استراحت کامل کردن
rest up U استراحت کامل کردن
eases U سهولت استراحت رسایی
parlor car U سالن استراحت قطار
rests U استراحت کردن بالشتک
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
rest U استراحت کردن بالشتک
retire U استراحتگاه استراحت کردن
rest U تکیه گاه استراحت
retires U استراحتگاه استراحت کردن
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
rests U تکیه گاه استراحت
mass practice U تمرین بدون استراحت
zazen U پایان استراحت نشسته
jump suit U لباس خانه و استراحت
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
Zen U استراحت بحالت نشسته
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
lounging U محل استراحت ولم دادن
lounges U محل استراحت ولم دادن
lounged U محل استراحت ولم دادن
lounge U محل استراحت ولم دادن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
roundest U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lairs U گل الود کردن استراحت کردن
lair U گل الود کردن استراحت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com