Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
innominate bone
U
استخژان چاربند که از سه استخوان درست شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
huckle bone
U
استخوان چاربند
osteoclasis
U
استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
bone china
U
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
hyprostosis
U
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
huckle
U
چاربند
sciatic
U
درناحیه چاربند
sciatic
U
ناحیه چاربند
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
syynostosis
U
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus
U
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma
U
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
periosteum
U
پوشش استخوان ضریع استخوان
ischium
U
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
condyle
U
مهره استخوان- برامدگی استخوان
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
occiput
U
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
osteotome
U
استخوان بر
jawbone
U
استخوان فک
jawbones
U
استخوان فک
boned
U
استخوان
bones
U
استخوان
fleshy
U
بی استخوان
fleshiest
U
بی استخوان
ossicle
U
استخوان چه
fleshier
U
بی استخوان
boning
U
استخوان
bone
U
استخوان
boneless
U
بی استخوان
tarsus
U
استخوان مچ پا
natchbone
U
استخوان
patella
U
استخوان کشکک
cariosity
U
پوسیدگی استخوان
raspatory
U
استخوان ساب
marrow
U
مغز استخوان
sacrum
U
استخوان خاجی
femora
U
استخوان ران
femur
U
استخوان ران
femurs
U
استخوان ران
cartilage
U
نرمه استخوان
marrows
U
مغز استخوان
reckets
U
نرمی استخوان
breast bone
U
استخوان سینه
reckets
U
استخوان نرمی
carcse
U
استخوان بندی
reckets
U
ملاست استخوان
baleen
U
استخوان نهنگ
wishbones
U
استخوان جناق
barebone
U
استخوان خالی
carcasses
U
استخوان بندی
carcass
U
استخوان بندی
carcases
U
استخوان بندی
bony
U
استخوان دار
boney
U
استخوان دار
stirrup
U
استخوان رکابی
stirrups
U
استخوان رکابی
anvil bone
U
استخوان سندانی
bone marrow
U
مغز استخوان
aitch bone
U
استخوان کفل
carpale
U
استخوان مچ دست
cannon bone
U
استخوان ساق پا
calcaneum
U
استخوان پاشنه
ankle bone
U
استخوان قوزک
wishbone
U
استخوان جناق
anklebone
U
استخوان قوزک
bone ache
U
استخوان درد
ungual bone
U
استخوان ناخنی
hammers
U
استخوان چکشی
hammered
U
استخوان چکشی
hammer
U
استخوان چکشی
skeletons
U
استخوان بندی
tarsometatarsus
U
استخوان مچ پاواستخوان کف پا
talus
U
استخوان قاپ
humeri
U
استخوان بازو
humeri
U
استخوان عضله
humerus
U
استخوان بازو
humerus
U
استخوان عضله
humeruses
U
استخوان بازو
skeleton
U
استخوان بندی
rickety
U
نرم استخوان
temporal bone
U
استخوان گیجگاه
ossification
U
تشکیل استخوان
thighbone
U
استخوان ران
thigh bone
U
استخوان ران
anvil
U
استخوان سندانی
anvils
U
استخوان سندانی
zygomatic
U
استخوان گونه
bonemeal
U
گرد استخوان
bonemeal
U
استخوان کوبیده
bonemeal
U
آرد استخوان
skull and crossbones
U
جمجمه و دو استخوان
To set a bone.
U
استخوان جا انداختن
hulking
U
درشت استخوان
caries
U
پوسیدگی استخوان
humeruses
U
استخوان عضله
shoulder blade
U
استخوان شانه
shoulder blades
U
استخوان شانه
shacklebone
U
استخوان قاپ
shacklebone
U
استخوان مچ دست
scroll bone
U
استخوان فرفرهای
scaular
U
استخوان شانه
jawbones
U
استخوان ارواره
jawbone
U
استخوان ارواره
xyster
U
استخوان تراش
fracturing
U
شکستگی استخوان
fractures
U
شکستگی استخوان
fractured
U
شکستگی استخوان
fracture
U
شکستگی استخوان
kneecaps
U
استخوان کشگک
kneecap
U
استخوان کشگک
pith
U
مخ استخوان اهمیت
skelton
U
استخوان بندی
rickets
U
نرمی استخوان استخوان نرمی
cheekbone
U
استخوان گونه
ckeek bone
U
استخوان گونه
zygomatic bone
U
استخوان گونه
scapula
U
استخوان کتف
scapulas
U
استخوان کتف
blade
U
استخوان پهن
stirrup bone ;stirrup bone
U
استخوان رکابی
stapes
U
استخوان رکابی
cheekbones
U
استخوان گونه
funny bone
U
استخوان ارنج
funny bones
U
استخوان ارنج
dislocation
U
دررفتگی استخوان
spillikin
U
ریزه استخوان
scalping iron
U
استخوان تراش
carcass
U
استخوان بندی
osteology
U
استخوان شناسی
structuring
U
استخوان بندی
structures
U
استخوان بندی
structure
U
استخوان بندی
ilium
U
استخوان حرقفی
illium
U
استخوان حرقفی
osteologist
U
استخوان شناس
incus
U
استخوان سندانی
osteoma
U
ورم استخوان
osteomalacia
U
نرمی استخوان
osteomalacia
U
ملاست استخوان
parietal
U
استخوان اهیانه
palating
U
استخوان کام
ostosis
U
استخوان سازی
humeeerus
U
استخوان بازو
humeeerus
U
استخوان عضد
the humeral bone
U
استخوان بازو
the humeral bone
U
استخوان عضد
hyoid bone
U
استخوان لامی
huckle bone
U
استخوان لگن
hyperostosis
U
برامدگی استخوان
os pubis
U
استخوان شرمگاه
luxation
U
در رفتگی استخوان
orthopedics
U
جراحی استخوان
malar bone
U
استخوان گونه
malleolus
U
استخوان غوزک
malleus
U
استخوان چکشی
hollownes
U
پوکی استخوان
maxillary bone
U
استخوان ارواره
occipital bone
U
استخوان قمحدوه
merrythought
U
استخوان جناغ
ossific
U
استخوان ساز
osteal
U
شبیه استخوان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com