Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plantable lanceolata
U
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buckhorn
U
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
barong
U
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
wringer
U
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
nil pointer
U
اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
nerve bundle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
nerve fascicle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
cingulum
U
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
cingulum bundle
U
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
puck
U
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks
U
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
hyprostosis
U
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
bone-house
U
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
osteoclasis
U
استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
notification
U
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
to set a poem to music
U
اهنگ برای شعری ساختن
zygoma
U
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
astragalus
U
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
syynostosis
U
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
barrier material
U
مواد لازم برای ساختن موانع
corsage
U
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
corsages
U
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house).
U
این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
ischium
U
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum
U
پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle
U
مهره استخوان- برامدگی استخوان
wire roll
U
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
ablest
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
shook
U
: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
able
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
nonmonetarists
U
ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
perfect participle
U
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
batcher
U
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
cdc
U
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
call directing code
U
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
holotype
U
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
chromel
U
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
bracket
U
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
church text
U
یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
whittle
U
چاقو
a knife
U
یک چاقو
keypad
U
وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهای مخصوص را بکارمی برد
superscripsit
U
بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
stab at someone
U
چاقو کشیدن
knifes
U
: چاقو کارد
knife
U
: چاقو زدن
knife rest
U
جای چاقو
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
knived
U
چاقو دار
whittler
U
چاقو تیز کن
stabbing
U
چاقو کشی
stabbings
U
چاقو کشی
knifing
U
چاقو کشی
knifed
U
: چاقو زدن
stabbed
U
زخم چاقو
stab
U
زخم چاقو
knife
U
: چاقو کارد
ruffianism
U
چاقو کشی
knifed
U
: چاقو کارد
knife-edge
U
لبه چاقو
knifes
U
: چاقو زدن
knife edge
U
لبه چاقو
stabs
U
زخم چاقو
knife-edges
U
لبه چاقو
wobble pump
U
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
jackknife
U
قلمتراش با چاقو بریدن
A sharp knife (pin , needle)
U
چاقو (سوزن ) تیر
snickorsnee
U
چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
grind stone
U
سنگ چاقو تیزکنی
center grinding
U
سنگ چاقو تیزکنی
snickersnee
U
چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
whetstone
U
سنگ چاقو تیز کن
cylinderical grinder
U
دستگاه چاقو تیزکنی مدور
grindstones
U
سنگ چاقو تیز کنی
oilstone
U
سنگ چاقو تیز کنی
grindstone
U
سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
occiput
U
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
building block principle
U
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
buck
U
گوزن نر
fawns
U
گوزن
roebuck
U
گوزن نر
fawned
U
گوزن
fawn
U
گوزن
brocket
U
گوزن نر
hart
U
گوزن نر
bucks
U
گوزن نر
stag
U
گوزن
red deer
U
گوزن نر
stags
U
گوزن
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
sennit
U
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet
U
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
sorrel
U
گوزن نر سه ساله
caribous
U
گوزن کانادایی
caribou
U
گوزن کانادایی
moose
U
گوزن شمالی
elks
U
گوزن شمالی
elk
U
گوزن شمالی
she deer
U
گوزن ماده
roe
U
گوزن ماده
bucktail
U
دم غزال یا گوزن نر
staggart
U
گوزن نرچهارساله
roe
U
گوزن کوچک
staggard
U
گوزن نرچهارساله
cariboo
U
گوزن کانادایی
cervine
U
شبیه گوزن
doe
U
گوزن ماده
venison
U
گوشت گوزن
gnu
U
گوزن یالدار
buckskin
U
پوست گوزن
deerlet
U
گوزن کوچک
buckskins
U
پوست گوزن
fallow deer
U
گوزن زرد
antlers
U
شاخ گوزن
gnus
U
گوزن یالدار
hind
U
گوزن ماده
antler
U
شاخ گوزن
deerskin
U
پوست گوزن
knobber
U
گوزن نردوساله
knife polishing
U
[پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
deceleration time
U
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
wattle
U
ترکه برای ساختن سبد ترکه
hartshorn
U
شاخ گوزن ماده
caribous
U
گوزن امریکای شمالی
caribou
U
گوزن امریکای شمالی
deer stalking
U
شکار اهو و گوزن
cariboo
U
گوزن امریکایی شمالی
deer stalker
U
شکارکننده گوزن و اهو
gralloch
U
احشای گوزن مرده
pricket sister
U
گوزن ماده دو ساله
muntjak
U
گوزن کوچک اسیا
muntjac
U
گوزن کوچک اسیا
doeskin
U
پوست گوزن ماده
munjak
U
گوزن کوچک اسیا
caribou
U
گوزن امریکایی شمالی
fallow deer
U
گوزن یااهوی کوچک
caribous
U
گوزن امریکایی شمالی
bread-board
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
horned design
U
طرح شاخدار
[یا شاخ گوزن]
surroyal
U
انشعاب شاخ گوزن چهارساله
deer stalker
U
کلاه ویژه گوزن شکارکن ها
pricket
U
گوزن راست شاخ نر دوساله
pulka
U
سورتمهای که گوزن انرامی کشد
This knife is too blunt for words .
U
این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
bridges
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
troche
U
قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
wapiti
U
گوزن سفید و شاخ بلندو بزرگ
chamois
U
چرم بسیارنازک از پوست گوسفند و بز و گوزن
troat
U
نعره گوزن نرهنگام مستی یاشهوت
sambur
U
گوزن یال دار بزرگ اسیا
sambar
U
گوزن یال دار بزرگ اسیا
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
spreads
U
فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
reindeer
U
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
spread
U
فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
actaeon
U
اکتئون نام شکارگری که بدن لخت دیاناالههء شکار و جنگل را دیدوبشکل گوزن درامد
windrow
U
دسته دسته کردن
in detail
U
مفصلا دسته دسته
trooping
U
دسته دسته شدن
streams of people
U
دسته دسته مردم
regiments
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
classify
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته شدن
regiment
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
sorts
U
دسته دسته کردن
sect
U
دسته دسته مذهبی
trooped
U
دسته دسته شدن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
scores of people
U
دسته دسته مردم
sects
U
دسته دسته مذهبی
sorted
U
دسته دسته کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com