Perdic | استحکام شکست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	dielectric strength U	استحکام شکست

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	insulation strength U	استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
	reserve factor U	نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
	parallax U	پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
	atmospheric refraction U	شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
	solidification U	استحکام
	solidity U	استحکام
	rigidity U	استحکام
	resistance U	استحکام
	consistency U	استحکام
	rigidification U	استحکام
	ridge bone U	استحکام
	instable U	بی استحکام
	substance U	استحکام
	substances U	استحکام
	reinforcement U	استحکام
	formidableness U	استحکام
	staying power U	استحکام
	consistent U	استحکام
	fortifications U	استحکام
	backbone U	استحکام
	backbones U	استحکام
	strengths U	استحکام
	consistence U	استحکام
	strenght U	استحکام
	strength U	استحکام
	fortification U	استحکام
	compression strength U	استحکام فشاری
	crimping groove U	شیار استحکام
	transverse bending strength U	استحکام خمشی
	buckling strength U	استحکام خمشی
	consistence U	ثبات استحکام
	gritting U	استحکام نخاله
	stability U	استواری استحکام
	solidification U	انجماد استحکام
	impact strength U	استحکام برخورد
	consolidation U	استحکام تحکیم
	consistency U	ثبات استحکام
	filler U	میله استحکام
	fillers U	میله استحکام
	grit U	استحکام نخاله
	gritted U	استحکام نخاله
	stability U	استحکام مقاومت
	cube commpression strenght U	استحکام ریشهای
	strength ratio U	نسبت استحکام
	structrual stability U	استحکام ساختمانی
	high temperature strength U	استحکام حرارتی
	granite U	سختی استحکام
	hot strength U	استحکام گرمایی
	impact strength U	استحکام ضربهای
	initial strength U	استحکام اولیه
	torsional strength U	استحکام پیچشی
	stableness U	استواری استحکام
	dielectric strength U	استحکام دی الکتریک
	disruptive strength U	استحکام انقطاع
	coefficient of consolidation U	ضریب استحکام
	fatigue strength U	استحکام خستگی
	strength properties U	خصوصیات استحکام
	formidability U	استحکام بزرگی
	fortifiable U	قابل استحکام
	knot strength U	استحکام گره
	tensile strength U	استحکام کششی
	torsional fatigue strength U	استحکام فرسودگی پیچشی
	torsional rigidity U	استحکام در مقابل پیچش
	ultimate strength U	مقاومت یا استحکام نهایی
	tracking resistance U	استحکام جریان خزشی
	gusset U	بست استحکام خرپاها
	artificial aging U	افزایش استحکام الومینیوم
	high strength steel U	فولاد با استحکام عالی
	intrinsic fatigue strength U	استحکام فرسودگی ذاتی
	izod impact strength U	استحکام ضربه ایزوتوپ
	high strength cast iron U	چدن با استحکام عالی
	gussets U	بست استحکام خرپاها
	serigraph U	استحکام سنج تار ابریشم
	epaulement U	استحکام موقتی جناحی مترس
	serigraphy U	ازمایش استحکام تار ابریشم
	thermostability U	قابلیت استحکام در مقابل حرارت
	ultimate tensile strength U	حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
	stringers U	قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
	stringer U	قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
	breastwork U	استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
	beef up U	افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
	overcasting U	شیرازه بافی [جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
	break U	شکست
	fall U	شکست
	miscarriage U	شکست
	miscarriages U	شکست
	gap U	شکست
	flunks U	شکست
	flopper U	شکست
	set back U	شکست
	deflection U	شکست
	refraction U	شکست
	flunk U	شکست
	loss U	شکست
	deflections U	شکست
	flunking U	شکست
	gaps U	شکست
	defeature U	شکست
	unsuccessful U	شکست
	unsuccessfully U	شکست
	defeated U	شکست
	defeat U	شکست
	breakages U	شکست
	breakage U	شکست
	defeating U	شکست
	defeats U	شکست
	defeasance U	شکست
	breaks U	شکست
	three successive defeats U	سه شکست پی در پی
	unsuccess U	شکست
	flunked U	شکست
	prosternation U	شکست
	plumper U	شکست
	failure U	شکست
	failures U	شکست
	edge finish U	شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
	fractures U	شکست ترک
	fractured U	شکست ترک
	breaking down roll U	نورد شکست
	fracture U	شکست ترک
	to put to the worse U	شکست دادن
	conceding U	قبول شکست
	knock out U	شکست دادن
	business failure U	شکست تجاری
	to f.down U	شکست دادن
	to be defected U	شکست خوردن
	breaking down pass U	کالیبر شکست
	outgeneral U	شکست دادن
	to suffer a reverse U	شکست خوردن
	defeat U	شکست دادن
	atmospheric refraction U	شکست جوی
	lose out U	شکست خوردن
	fracturing U	شکست ترک
	breaking capacity U	فرفیت شکست
	to have the worse U	شکست خوردن
	birefringence U	شکست مضاعف
	line breake relay U	رله شکست خط
	break down voltage U	ولتاژ شکست
	break proof U	ازمایش شکست
	to sustain a defeat U	شکست خوردن
	concedes U	قبول شکست
	angle of refraction U	زاویه شکست
	the ship was wrecked U	کشتی شکست
	terrestrial refraction U	شکست زمینی
	failure by rupture U	شکست برشی
	stickit U	شکست خورده
	incomplete breakdown U	شکست ناقص
	bombed out U	شکست فاحش
	conceded U	قبول شکست
	concede U	قبول شکست
	impluse breakdown U	شکست ضربهای
	bombed U	شکست فاحش
	bomb U	شکست فاحش
	letdown U	نومیدی شکست
	fracturable U	قابل شکست
	loses U	شکست خوردن
	he broke his neck necessity U	گردنش شکست
	letdowns U	نومیدی شکست
	he received a broken hand U	دستش شکست
	set down U	شکست دادن
	point of fracture U	نقطه شکست
	electric break down U	شکست الکتریکی
	invincibility U	شکست ناپذیری
	refractive power U	قدرت شکست
	refraction of light U	شکست نور
	failed U	شکست خوردن
	refractive index U	ضریب شکست
	insuperability U	شکست ناپذیری
	bombs U	شکست فاحش
	refractometer U	شکست سنج
	inexpugnable U	شکست نا پذیر
	index of refraction U	ضریب شکست
	incomplete breakdown U	شکست جزئی
	double refraction U	شکست مضاعف
	double refraction U	شکست دوبل
	fails U	شکست خوردن
	craven U	شکست خورده
	failure U	شکست خورده
	fiascos U	شکست مفتضحانه
	upsetting U	شکست غیرمنتظره
	upsets U	شکست غیرمنتظره
	upset U	شکست غیرمنتظره
	fiasco U	شکست مفتضحانه
	trouncing U	شکست دادن
	underdog U	سگ شکست خورده
	underdogs U	سگ شکست خورده
	get the better of (someone) <idiom> U	شکست دادن
	reflection U	شکست نور
	flunks U	شکست خوردن
	flunking U	شکست خوردن
	flunked U	شکست خوردن
	checkmate U	شکست دادن
	flunk U	شکست خوردن
	trounces U	شکست دادن
	trounced U	شکست دادن
	flopped U	شکست خوردن
	failures U	شکست خورده
	failures U	شکست ورشکستگی
	skunk U	شکست دادن
	trounce U	شکست دادن