English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redan U استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mofette U دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
pete cock U شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
field work U استحکامات صحرایی استحکامات
thermokarst U عوارض برجستهای که ازذوب شدن یخها و تولیدسوراخها و غارها در زمین حاصل میشود
angle-leaf U [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
eisteddfods U ایستد فد
eisteddfod U ایستد فد
two sided U دوپهلو
ambiguous U دوپهلو
left-handed U دوپهلو
amphibole U دوپهلو
corners U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
prevaricator U دوپهلو حرف زن
amphibology U سخن دوپهلو
omnibus train U قطاریکه هر ایستگاهی می ایستد
equivocates U دوپهلو حرف زدن
equivocating U دوپهلو حرف زدن
equivocated U دوپهلو حرف زدن
prevaricate U دوپهلو حرف زدن
equivocatory U دارای ایهام دوپهلو
prevaricated U دوپهلو حرف زدن
prevaricates U دوپهلو حرف زدن
left handedly U بطورمشکوک یا مبهم یا دوپهلو
prevaricating U دوپهلو حرف زدن
equivocate U دوپهلو حرف زدن
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
typeover U توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
left-handed compliment <idiom> U دوپهلو حرف زدن برای رنجاندن
point duty U نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
acute angle U گوشه تیز گوشه تند
eremitic U گوشه نشینانه گوشه گیر
times U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
timed U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
stop shot U ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
setting up U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
set U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
sets U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
work U استحکامات
fortifications U استحکامات
forts U استحکامات
worked U استحکامات
fieldwork U استحکامات
casemate U استحکامات
rampart U استحکامات
fortification U استحکامات
fiedl fortifications U استحکامات صحرایی
pioneers U مهندس استحکامات
pioneered U مهندس استحکامات
pioneer U مهندس استحکامات
fortified U دارای استحکامات
counter approach U استحکامات متقابله
bastions U سنگر و استحکامات
bastion U سنگر و استحکامات
fortress U استحکامات نظامی
fortresses U استحکامات نظامی
ensconce U استحکامات ساختن
ensconced U استحکامات ساختن
rampire U استحکامات خاکریز
ensconces U استحکامات ساختن
jetties U استحکامات جنگی
ensconcing U استحکامات ساختن
jetty U استحکامات جنگی
vallation U استحکامات خندق
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
defense U دفاع کردن استحکامات
advanced work U استحکامات اصلی ساختمان
defence U دفاع کردن استحکامات
defenses U دفاع کردن استحکامات
castellate U دارای استحکامات کردن
dug in U استحکامات سنگر اماده
rampart U دارای استحکامات کردن
vallum U دارای استحکامات کردن
Cashel U [استحکامات دفاعی ایرلندی]
horn-work U [استحکامات بیرونی با دو سنگر]
thereof=of that U ازان
therefter U ازان پس
therefter U پس ازان
away U پس ازان
thence U پس ازان
afterwards U پس ازان
sally port U درب اصلی قلعه یا استحکامات
fortified U سنگربندی شده دارای استحکامات
trenches U استحکامات خندقی شیار طولانی
defilade U جان پناه استحکامات تدافعی
fortified church U [کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
trench U استحکامات خندقی شیار طولانی
long a U مدتهاپس ازان
it is all greek to me U ازان سودرنمیاورم
thereafter U بعد ازان
subsequent to that event U پس ازان رویداد
this is inferior to that U این ازان
therein U ازان حیث
eftsoon U اندکی پس ازان
autos U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
vallum U بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
it is pervious to light U روشنایی ازان می گذرد
next U نزدیک ترین پس ازان
this is better than that U این ازان بهتراست
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
redoubt U موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
dice box U پیالهای که طاس را ازان میریزند
he is not of that type U ازان قبیل اشخاص نیست
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
dye wood U چوبی که ازان رنگ میگیرند
to gut a book U مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
wellŠwhat of it? U چه نتیجهای ازان بدست می اید
contravallation U استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
feed door U دری که ازان سوخت درکوره میریزند
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
secernent U اندامی که چیزی ازان تراوش کند
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
fitch U موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
fly amanita U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly bane U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
fustic U یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
castle U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castles U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
it savours of revenge U بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
fly agaric U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
to say grace U دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
chock U قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
gopher wood U چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
helmcloud U ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast U وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
muslin U یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
grey matter U بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
calibrated orifice U سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
edge detection U اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
floating fender U زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
logograph U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
castellation U تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
flanker U عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
it is not t. U برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
corner U گوشه
recesses U گوشه
corners U گوشه
quip U گوشه
hexagon U شش گوشه
quipping U گوشه
three cornered U سه گوشه
nonagon U 9 گوشه
pointedness U گوشه
cantle U گوشه
polygon U بس گوشه
polygons U بس گوشه
recess U گوشه
figuration U گوشه
cornering U گوشه
angles U گوشه
angle U گوشه
in the corner U در گوشه
hexangular U شش گوشه
hesagonal U شش گوشه
trigonic U سه گوشه
ears U گوشه
triquetrous U سه گوشه
ear U گوشه
cornerways U از گوشه
cornerwise U از گوشه
hexagons U شش گوشه
nook U گوشه
lobes U گوشه
sexangle U شش گوشه شش بر
lobe U گوشه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com