Perdic | استحاله مفصلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 47 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	arthrosis U	استحاله مفصلی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	axle stub U	اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
	uniarticulate U	یک بندی یک مفصلی تک مفصلی
	transformation U	استحاله
	transmutation U	استحاله
	transubstantiation U	استحاله
	permutations U	استحاله جایگشت
	permutation U	استحاله جایگشت
	incommutable U	استحاله ناپذیر
	reduces U	استحاله کردن
	reduce U	استحاله کردن
	reducing U	استحاله کردن
	articulated jack U	جک مفصلی
	trimerous U	سه مفصلی
	articular U	مفصلی
	articulated U	مفصلی
	hinged U	مفصلی
	keage U	مفصلی
	adulteration U	جعل و تزویر استحاله
	reductions U	تحویل استحاله کاهش
	reduction U	تحویل استحاله کاهش
	wax U	رو به بدر رفتن استحاله یافتن
	adulterant U	پست تر کننده استحاله دهنده
	waxed U	رو به بدر رفتن استحاله یافتن
	waxes U	رو به بدر رفتن استحاله یافتن
	spigot and socket joint	اتصال مفصلی
	socket pipe	لوله مفصلی
	sleeve coupling U	تزویج مفصلی
	propeller shaft U	محور مفصلی
	pivot point U	نقطه مفصلی
	knuckle joint U	لولای مفصلی
	articular sensations U	احساسهای مفصلی
	synovia U	رطوبت مفصلی
	articulated rotor U	روتور مفصلی
	articulated shaft U	محور مفصلی
	reduces U	استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
	transmutation of metals U	استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
	reduce U	استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
	reducing U	استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
	It was a sumptuous lunch . U	نهار مفصلی بود
	articulated vehicle U	وسیله نقلیه مفصلی
	articulation wales U	چوب بست مفصلی
	hinged support U	تکیه گاه مفصلی
	clevis U	اتصال پنجه مفصلی
	bursitis U	اماس کیسههای مفصلی
	They gave him a sound thrashing . U	اورا کتک مفصلی زدند
	hinge joint U	مفصلی که دریک سطح حرکت کند

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy