Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the story is at an end
U
استان به پایان رسیده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on end
<idiom>
U
بنظر به پایان رسیده
eol
U
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated
U
پایان دادن پایان یافتن
terminate
U
پایان دادن پایان یافتن
terminates
U
پایان دادن پایان یافتن
province
U
استان
county
U
استان
provinces
U
استان
counties
U
استان
nomarchy
U
استان
shire
U
استان
eparchy
U
استان
provice
U
استان
shires
U
استان
court of appeal
U
دادگاه استان
massachusett
U
استان ماساچوست
massachusetts
U
استان ماساچوست
sectionalism
U
استان گرایی
Azerbaijan
U
استان آذربایجان
courts of appeal
U
دادگاه استان
manchuria
U
استان منچوری
court of province
U
دادگاه استان
Zanjan
U
استان زنجان
stating
U
دولت استان
states
U
دولت استان
stated
U
دولت استان
state bank
U
بانک استان
state-
U
دولت استان
state
U
دولت استان
Moldavia
U
استان ملداوی
upstater
U
اهل شمال استان
shires
U
به استان تقسیم کردن
county towns
U
حاکم نشین استان
shire
U
به استان تقسیم کردن
welch
U
اهل استان ولزانگلستان
maritime
U
استان بحری یاساحلی
pomeranian
U
اهل استان "ژپومرانیا"
county town
U
حاکم نشین استان
county magestrate
U
قاضی دادگاه استان
state flower
U
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
quebec
U
استان " کبک " در مشرق کانادا
Welsh
U
اهل استان ولز انگلستان
posse comitatus
U
قدرت قانونی یک بخش یا یک استان
sectionalism
U
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
hoosier
U
لقب استان ومردم ایندیانا
Qainat
U
منطقه قائنات در استان خراسان
welsher
U
اهل استان ولز انگلستان
welcher
U
اهل استان ولز انگلستان
hawk eye
U
کنیه اهل استان ایوا
Nain
U
شهر نائین در استان اصفهان
jayhawker
U
لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
propretor
U
کنسول فرماندار استان قدیم روم
tarheel
U
اهل استان کارولینای شمالی امریکا
texas
U
استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
illinois
U
استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
the principality
U
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
the principality of wales
U
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
mellow
U
رسیده
consummates
U
رسیده
consummated
U
رسیده
consummate
U
رسیده
mellows
U
رسیده
headed
U
رسیده
mellowing
U
رسیده
mellowed
U
رسیده
ripest
U
رسیده
riper
U
رسیده
ripe
U
رسیده
consummating
U
رسیده
imported
U
کالای رسیده
culminant
U
باوج رسیده
in wards
U
کالای رسیده
full-fledged
U
بالغ رسیده
full fledged
U
بالغ رسیده
climactic
U
باوج رسیده
maturation
U
رسیده شدن
overripe
U
بسیار رسیده
import
U
کالای رسیده
importing
U
کالای رسیده
new arrived
U
تازه رسیده
new come
U
تازه رسیده
over ripe
U
زیاد رسیده
It's time
U
وقتش رسیده که
knee high
U
بزانو رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
approvingly
U
به تایید رسیده
approved
U
به تایید رسیده
overdue
U
موعد رسیده
fullest
U
بالغ رسیده
ripely
U
بطور رسیده
full
U
بالغ رسیده
jack in office
U
رسیده است
floor length
U
رسیده بکف
in
U
:رسیده امده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
in-
U
:رسیده امده
Inc
U
به ثبت رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
elvis has left the building
<idiom>
U
[نمایش به اتمام رسیده]
parvenu
U
تازه بدوران رسیده
grown
U
رسیده جوانه زده
ripens
U
رسیده کردن یاشدن
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
indent
U
سفارش رسیده از خارج
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
inwards
U
واردات کالای رسیده
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
Did it ever occur to you that …
U
تا کنون بفکرت رسیده که ...
indents
U
سفارش رسیده از خارج
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
aggrieved
U
محنت رسیده مغموم
ripening
U
رسیده کردن یاشدن
ripened
U
رسیده کردن یاشدن
letterbox
U
جعبهی نامههای رسیده
saturant
U
بحد اشباع رسیده
antemortem
U
مرگ زود رسیده
pensionable
U
وقت بازنشستگی رسیده
intersection point
U
نقطه بهم رسیده
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
letterboxes
U
جعبهی نامههای رسیده
raised to the purple
U
بپایه مترانی رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
U
جانم به لبم رسیده
nouveau riche
U
تازه بدوران رسیده
confirmation
U
تایید ازاطلاعات رسیده
parvenus
U
تازه بدوران رسیده
nouveaux-riches
U
تازه بدوران رسیده
nouveau-riche
U
تازه بدوران رسیده
ripen
U
رسیده کردن یاشدن
it is high time to go
U
وقت رفتن رسیده است
it is time i was going
U
وقت رفتن من رسیده است
feed water
U
اب رسیده به دیگ بخار ناو
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
syngraph
U
تنظیم کنندگان رسیده باشد
it was at its height
U
به منتهای درجه رسیده بود
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
he is up a gum tree
U
کاردبه استخوانش رسیده است
paprika
U
میوه رسیده فلفل قرمز
he has been put to his trumps
U
کاردبه استخوانش رسیده است
paprica
U
میوه رسیده فلفل قرمز
if i had brains
<idiom>
U
اگر عقلم رسیده بود
i am nat my last shifts
U
کارد به استخوانم رسیده است
patentee
U
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
irreducibility
U
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
backtell
U
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
I have just received your letter.
U
کاغذت تازه به دستم رسیده است
upstart
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
upstarts
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
heirloom
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
Has a letter arrived for me?
U
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
the bill of has come to mature
U
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity
U
وعده پرداخت برات رسیده است
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
heirlooms
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
It's time to prepare the meal.
U
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
semifinalist
U
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
priming
U
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
centralized items
U
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
young people
U
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
carpetbaggers
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
brie
U
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
carpetbagger
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowagers
U
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager
U
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
general grant
U
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
dowager
U
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium
U
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers
U
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponents
U
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent
U
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ended
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end all
U
پایان
end line
U
خط پایان
finallist
U
پایان رس
finish line
U
خط پایان
fruition
U
پایان
out
<adv.>
U
پایان
illmitable
U
بی پایان
illimitable
U
بی پایان
windup
U
پایان
hexapod
U
شش پایان
initiator terminator
U
پایان ده
to sit out
U
تا پایان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com