English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
stadimeter U استادی متر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
workmanship U استادی
skill U استادی زبر دستی
skill U استادی
chair U کرسی استادی در دانشگاه
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
professorial U وابسته به استادی
manipulation U دست زنی تدبیر استادی
art U استعداد استادی
arts U استعداد استادی
artifice U استادی
artifices U استادی
masterful U با استادی
professorship U استادی
professorship U مقام استادی
professorships U استادی
professorships U مقام استادی
masterstroke U استادی
masterstrokes U استادی
skilled U مستلزم استادی
manipulate U با استادی درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
adeptness U استادی
candidate master U نامزد استادی شطرنج
elaborateness U نازک کاری استادی در کار
expertness U استادی
handiness U استادی
high wrought U با استادی ساخته شده
master stroke U استادی
masterkiness U استادی
masterless U بی استادی
mastership U مقام استادی
professorate U مربوط به استادی
professoriat U مقام استادی
professoriate U استادی
twist of the wrist U استادی
unskilled labour U کارهایی که استادی
wonder work U معجزه استادی عجیب
wonderwork U استادی
tour de force U نمایش استادی و زبردستی
They all acknowledge him master . U همه او را به استادی قبول دارند
snow job <idiom> U لاف استادی زدن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com