Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
turnspit
U
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
twisters
U
کسی که میچرخاند یا می پیچاند
twister
U
کسی که میچرخاند یا می پیچاند
air turbine starter
U
استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
drencher
U
اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
aeroscope
U
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
phonendoscope
U
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
hemacytometer
U
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
trigonometer
U
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
inhalator
U
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
metronomes
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
myocardiograph
U
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
dichroscope
U
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
corer
U
اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
pulper
U
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
dioptometer
U
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
eidograph
U
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
fanner
U
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
durometer
U
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
phonopore
U
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
skiascope
U
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
swing bar
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
transmission
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmissions
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
humidistat
U
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
eudiometer
U
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
gimmicks
U
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmick
U
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
respirators
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirator
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
droppings
U
کباب
kabob
U
کباب
kebab
U
کباب
barbecue
U
کباب
kebabs
U
کباب
shaslik
U
کباب
shashlik
U
کباب
barbecues
U
کباب
carbonado
U
کباب کردن
grill
U
کباب کردن
cook out
[American]
U
کباب کردن
broil
[American]
U
کباب کردن
barbecue
U
کباب کردن
Pity melted my heart .
U
دلم کباب شد
irish stew
U
طاس کباب
stewed
U
تاس کباب
spits
U
سیخ کباب
stewing
U
تاس کباب
grid
U
کباب کردن
grids
U
کباب کردن
roasts
U
کباب کردن
roasted
U
کباب کردن
roast
U
کباب کردن
skewers
U
سیخ کباب
skewer
U
سیخ کباب
skewering
U
سیخ کباب
stews
U
تاس کباب
grill
U
گوشت کباب کن
spit
U
سیخ کباب
broil
U
کباب کردن
grills
U
گوشت کباب کن
broiling
U
کباب کردن
grilling
U
گوشت کباب کن
stew
U
تاس کباب
broils
U
کباب کردن
skewered
U
سیخ کباب
broiled
U
کباب کردن
roasting jack
U
سیخ کباب گردنده
skewered
U
بسیخ کباب زدن
skewering
U
بسیخ کباب زدن
To torment ( girll ) someone .
U
کسی را کباب کردن
skewers
U
بسیخ کباب زدن
skewer
U
بسیخ کباب زدن
skewer
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
He intended to do good but was put to torture .
<proverb>
U
آمد ثواب کند کباب شد .
barbecued
U
کباب شده روی منقل
stewpan
U
قابلمه تاس کباب پزی
skewers
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewering
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewered
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
carbonado
U
قطعه گوشت کباب کرده
grills
U
روی سیخ یا انبر کباب کردن
barbecued chicken
U
مرغ کباب شده روی منقل
sizzling
U
صدای سوختن کباب روی اتش
grill
U
روی سیخ یا انبر کباب کردن
sizzled
U
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle
U
صدای سوختن کباب روی اتش
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
grilling
U
روی سیخ یا انبر کباب کردن
sizzles
U
صدای سوختن کباب روی اتش
rotisserie
U
چرخ دوارجهت کباب کردن مرغ
skewers
U
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewered
U
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
spitchc
U
کباب مار ماهی قاش کرده
skewering
U
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewer
U
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
gridiron
U
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
dress guard
U
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
The fire is fit to roast the meat.
U
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
barbecues
U
بریان کردن کباب کردن
barbecue
U
بریان کردن کباب کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com