English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
corer U اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
autotransformer U ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
drencher U اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
phonendoscope U اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
aeroscope U اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
hemacytometer U اسبابی برای شمارش گویچههای خون
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
trigonometer U اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
myocardiograph U اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
inhalator U اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
pulper U اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
dichroscope U اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
turnspit U اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
dioptometer U اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
fanner U غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
durometer U اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
eidograph U اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
transmissions U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
skiascope U اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
swing bell U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
gimmick U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
respirator U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
dress guard U اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
furthered U دیگر
furthering U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
next U دیگر
alternatives U شق دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
other U دیگر
furthers U دیگر
further U دیگر
alternatives U دیگر
alternative U دیگر
alternative U شق دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
others U دیگر
another U دیگر
thence U دیگر
no more U دیگر نه
again U دیگر
anymore U دیگر
else U دیگر
he is no more U او دیگر
one an other U یک دیگر
secus U از دیگر سو
about-faces U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
about-faces U جهت دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
otherworld U دنیای دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U نوعی دیگر
et al U و در جای دیگر
withil U ازطرف دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
to wit U بعبارت دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
otherwise U طور دیگر
about face U جهت دیگر
about face U سوی دیگر
t' other U بعدی دیگر
another U یکی دیگر
another U شخص دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
another guess U قسمتی دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
at a later period U در موقع دیگر
tother U بعدی دیگر
otherwhere U جای دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
In our other words. U بعبارت دیگر
to be no more U دیگر نبودن
elsewhere U نقطه دیگر
elsewhere U بجای دیگر
again U از طرف دیگر
elsewhere U درجای دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
the other two U دوتای دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on more U بار دیگر
over- U بسوی دیگر
over U بسوی دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
no more of that U بس است دیگر
variant U نوع دیگر
next year U سال دیگر
on the other part U از طرف دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
beside U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
nevermore U دیگر ابدا
nevermore U هرگز دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
once U یکبار دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
no longer U نه دیگر [زمانی]
never more U هرگز دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
otherwhence U از جای دیگر
other people U مردم دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
otherwhere U در مکان دیگر
othergates U طور دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
in fact U به عبارت دیگر
othergates U جور دیگر
others U نوع دیگر
shunted U به خط دیگر انداختن
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
otherness U چیز دیگر
aliunde U از منبع دیگر
otherguise U جور دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherguess U جور دیگر
otherguess U نوع دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
other U نوع دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
otherwhile U گاه دیگر
otherwhile U وقت دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
i never since saw him U از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
tomorrow week U هشت روز دیگر
from stem to stern U ازیک سربسر دیگر
we have no more bread U دیگر نان نداریم
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
IF statement U Gise کار دیگر را
itineration U ازیک جابجایی دیگر
otherworldly U متوجه دنیای دیگر
it never occurred again U دیگر واقع نشد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
hale U سوی دیگر بردن
five your hence U ازحالاتاپنج سال دیگر
to p on any one's preserves U باپای دیگر جهیدن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com