English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mind reader U کاشف افکار دیگران
mind reading U کشف افکار دیگران
mind readers U کاشف افکار دیگران
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
under one's belt <idiom> U استفاده از تجارب دیگران
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
bemuse U غرق افکار شاعرانه کردن
individualizing U از دیگران جدا کردن
individualizes U از دیگران جدا کردن
individualises U از دیگران جدا کردن
individualised U از دیگران جدا کردن
individualized U از دیگران جدا کردن
individualize U از دیگران جدا کردن
individualising U از دیگران جدا کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
to i. upo other's rights U بحقوق دیگران تجاوز کردن
To put ones nose into other peoples affairs . U درکار دیگران فضولی کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
to trespass U بحقوق دیگران تجاوز کردن
scapegoats U کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
rain on someone's parade <idiom> U برنامه های دیگران را مختل کردن
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaging U توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages U توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged U توجه دیگران را به خود جلب کردن
exclucivism U بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
sported U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
to pound the filed U غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
breasts U افکار
breast U افکار
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
ideas if reference U افکار عطفی
daydream U افکار پوچ
daydreaming U افکار پوچ
daydreams U افکار پوچ
train of thought U رشته افکار
conception U زاییده افکار
good deeds U افکار نیکو
idea U زاییده افکار
internal conception U زاییده افکار
concept U زاییده افکار
thoughts U افکار خیال
thought U افکار خیال
brainchild U زاییده افکار
musing U غرق در افکار
public opinion U افکار عمومی
daydreamed U افکار پوچ
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
parochialism U محدودیت در افکار وعقایدمحلی
strong minded U دارای افکار مردانه
cardinal sin U عملمغایر با افکار عمومی
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
wishful thinking U افکار واهی و پوچ
vox populi U اراء یا افکار مردم
To have enlightened ideas. To be an intellectual. U افکار روشنی داشتن
In deference to public opinion. U به احترام افکار عمومی
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
idealogy U مبحث افکار وارزوهای باطنی
egghead U روشنفکر دارای افکار بلند
self revelation U افشاء افکار واحساسات شخصی
eggheads U روشنفکر دارای افکار بلند
to think out loud U افکار خود را [بلند] گفتن
ideologies U مبحث افکار وارزوهای باطنی
ideology U مبحث افکار وارزوهای باطنی
to think aloud U افکار خود را [بلند] گفتن
cause cTlFbre U موردیکهنظر افکار عمومیرا بهخود جلبکند
I don't know what to make of him. U من افکار او [مرد] را درک نمی کنم.
representationalist U معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
A dialogue . U گفت وشنود ( بحث وتبادل افکار ونظریات )
intrusive thoughts U اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
ideologist U ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
spoliation U تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
jobs U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
cable weft U پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
imposes U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
impose U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seize U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight U کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
operates U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
vertical U نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
capacity U استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacities U استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
idle U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
freeing U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
frees U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idled U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idlest U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
bitmap U معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
rests U دیگران
rest U دیگران
quads U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
bands U شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band U شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
regard for others U واهمه از دیگران
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
aside U جدااز دیگران
regrad for others U ملاحظه دیگران
regard for others U ملاحظه دیگران
regard for others U رعایت دیگران
et al U مخفف و دیگران
asides U جدااز دیگران
ill treat U سوء استفاده کردن ضایع کردن
ieee U که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware U نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
to make much of U استفاده کردن از
utilizing U استفاده کردن از
utilised U استفاده کردن از
utilising U استفاده کردن از
utilize U استفاده کردن از
to take a of U استفاده کردن از
utilizes U استفاده کردن از
to make use of U استفاده کردن از
to trade on U سو استفاده کردن از
to a. one self of U استفاده کردن از
employed U استفاده کردن
employing U استفاده کردن
utilises U استفاده کردن از
employ U استفاده کردن
employs U استفاده کردن
to play upon U سو استفاده کردن از
put upon U استفاده کردن از
put-upon U استفاده کردن از
prepotent U نیرومندتر از دیگران غالب
an outrage upon justice U پایمال سازی حق دیگران
prevenance U توجه باحتیاجات دیگران
breached U تجاوز به حقوق دیگران
steal one's thunder <idiom> U قاپیدن کلام دیگران
take after <idiom> U مثل دیگران رفتارکردن
as a warning to others U برای عبرت دیگران
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
dummies U الت دست دیگران
infringement on others rights U تخطی به حقوق دیگران
breaches U تجاوز به حقوق دیگران
to live at the expense of society U بار دیگران شدن
to pull the strings U دیگران را الت قراردادن
infringer U متخطی به حقوق دیگران
dummy U الت دست دیگران
spoiler U محل عیش دیگران
draw away U دیگران را پست سرگذاشتن
breach U تجاوز به حقوق دیگران
spoilsman U محل عیش دیگران
duplexes U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser U وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplex U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use U مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
to work out U منتهای استفاده را کردن از
misused U سوء استفاده کردن از
use up <idiom> U استفاده کامل کردن
use U مصرف استفاده کردن
to tread on somebody's foot <idiom> U از کسی سو استفاده کردن
strain U سوء استفاده کردن از
misuses U سوء استفاده کردن از
strains U سوء استفاده کردن از
uses U مصرف استفاده کردن
misusing U سوء استفاده کردن از
trade on U سوء استفاده کردن از
solarize U استفاده کردن از نورافتاب
to seize the opportunity U ازموقع استفاده کردن
to profit by the accasion U از موقع استفاده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com